کلمه جو
صفحه اصلی

photoconductive


معنی : هادی نور، نوررسان، هادی حساس نسبت به نور
معانی دیگر : فروغ رسانا

انگلیسی به فارسی

هادی حساس نسبت به نور


هادی نور، نوررسان


عکسبرداری، هادی نور، نوررسان، هادی حساس نسبت به نور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: photoconduction (n.), photoconductivity (n.), photoconductor (n.)
• : تعریف: displaying a change in electrical conductivity upon absorption of light or other radiation.

مترادف و متضاد

هادی نور (صفت)
photoconductive

نوررسان (صفت)
photoconductive

هادی حساس نسبت به نور (صفت)
photoconductive


کلمات دیگر: