کلمه جو
صفحه اصلی

reshape


معنی : تغییر شکل دادن، تجدید وضع کردن
معانی دیگر : دوباره شکل دادن، بازدیسی کردن (رجوع شود به: sape بعلاوه ی re-)

انگلیسی به فارسی

تغییر شکل دادن، تجدید وضع کردن


تغییر شکل دهید، تغییر شکل دادن، تجدید وضع کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reshapes, reshaping, reshaped
• : تعریف: to give a different shape, form, or structure to.

- The plastic surgeon reshaped the patient's nose.
[ترجمه ترگمان] جراح پلاستیک بینی بیمار را تغییر داد
[ترجمه گوگل] جراح پلاستیک بینی بینی بیمار را تغییر داد
- The candidate reshaped his speech for the audience made up of senior citizens.
[ترجمه ترگمان] کاندیدا سخنرانی خود را برای حضار از شهروندان ارشد تغییر داد
[ترجمه گوگل] کاندیدای مورد نظر خود را برای مخاطبان تشکیل داد که از شهروندان ارشد تشکیل شده است

• recast, remold, remodel

مترادف و متضاد

تغییر شکل دادن (فعل)
transform, metamorphose, misshape, transfigure, reshape, transmogrify, transshape

تجدید وضع کردن (فعل)
reshape

جملات نمونه

1. Their policies set out to reshape the welfare system.
[ترجمه ترگمان]سیاست های آن ها اصلاح سیستم رفاهی را آغاز کردند
[ترجمه گوگل]سیاست های آنها برای تغییر نظام رفاه است

2. Indeed, attempts to reshape the opinions and behaviour of today's toe-happy adults are plainly futile.
[ترجمه ترگمان]در واقع، تلاش برای تغییر شکل نظرات و رفتار افراد بزرگ سال امروز به وضوح بی هوده است
[ترجمه گوگل]در واقع، تلاش برای اصلاح دیدگاه ها و رفتار بزرگسالان نازنین امروز، کاملا بی فایده است

3. Its society would simply absorb, reshape and adapt to ensure the fate and prosperity of the individual.
[ترجمه ترگمان]جامعه آن به سادگی جذب، بازسازی و سازگاری خواهد شد تا سرنوشت و کامیابی فرد را تضمین کند
[ترجمه گوگل]جامعه آن به سادگی جذب، تغییر شکل و انطباق برای اطمینان از سرنوشت و رفاه فرد است

4. Progressives have the chance to reshape global institutions; they should not flunk it.
[ترجمه ترگمان]progressives این فرصت را دارند که نهاده ای جهانی را تغییر شکل دهند؛ آن ها نباید این کار را انجام دهند
[ترجمه گوگل]پیشرفتگان فرصتی برای تغییر نهادهای جهانی دارند؛ آنها نباید آن را رعایت کنند

5. Next, in easy stages, you will need to reshape some of your food preferences.
[ترجمه ترگمان]سپس، در مراحل آسان، شما باید برخی از اولویت های غذایی خود را تغییر دهید
[ترجمه گوگل]بعد، در مراحل آسان، شما باید برخی از تنظیمات غذایی خود را تغییر دهید

6. He certainly helped to reshape a world whose future was admittedly hard to predict.
[ترجمه ترگمان]او قطعا به بازسازی دنیایی که آینده آن واقعا دشوار بود، کمک کرد
[ترجمه گوگل]مطمئنا او به شکل دنیایی تبدیل شد که آینده اش به سختی قابل پیش بینی بود

7. To RESHAPE the number of elements must not change.
[ترجمه ترگمان]برای مشخص کردن تعداد عناصر نباید تغییر کند
[ترجمه گوگل]برای پیگیری تعداد عناصر نباید تغییر کند

8. I know how difficult it is to reshape the attitudes and the structure of our society.
[ترجمه ترگمان]من می دانم که تغییر شکل دادن به نگرش و ساختار جامعه ما چقدر دشوار است
[ترجمه گوگل]من می دانم چقدر سخت است که نگرش ها و ساختار جامعه ما را تغییر دهیم

9. Unfortunately, they rarely reshape established processes and hardened attitudes at the speed of change.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، آن ها به ندرت فرآیندهای تاسیس یافته و نگرش های سخت شده را با سرعت تغییر شکل دادند
[ترجمه گوگل]متاسفانه، آنها به ندرت فرایندهای ایجاد شده و نگرش های سخت را در سرعت تغییر تغییر می دهند

10. Without question, Obama's Administration will reshape the good-ole-boys' club we have seen for centuries, altering the political terrain, and it may very well spawn new hope for the disenfranchised.
[ترجمه ترگمان]بدون شک، مدیریت اوباما انجمن بچه های خوبی را که قرن ها دیده ایم، تغییر خواهد داد، و زمین سیاسی را تغییر خواهد داد، و ممکن است به خوبی باعث ایجاد امید جدید برای محرومان شود
[ترجمه گوگل]بدون شک، اداره اوباما، باشگاه خوبی از پسران را که قرن ها داشته است، تغییر می دهد و زمین های سیاسی را تغییر می دهد، تغییر خواهد داد و ممکن است امید جدیدی به افراد بی خانمان ایجاد کند

11. Increasingly, people want to reshape their rears after losing weight, Dr. Saltz said.
[ترجمه ترگمان]دکتر Saltz گفت که مردم به طور فزاینده ای می خواهند rears خود را پس از از دست دادن وزن تغییر دهند
[ترجمه گوگل]دکتر سالتز گفت، مردم بیشتر می خواهند پس از از دست دادن وزن خود را تغییر دهند

12. A device used to amplify or reshape signals.
[ترجمه ترگمان]وسیله ای که برای تقویت و یا تغییر شکل سیگنال مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]یک دستگاه برای تقویت یا تغییر سیگنال استفاده می شود

13. I can absolutely reshape my life!
[ترجمه ترگمان]! من کاملا می تونم زندگی ام رو تغییر بدم
[ترجمه گوگل]من کاملا می توانم زندگی خود را تغییر دهید!

14. The conservative movement has been labouring to reshape the court for a generation.
[ترجمه ترگمان]جنبش محافظه کار در تلاش است تا دادگاه را برای یک نسل تغییر دهد
[ترجمه گوگل]جنبش محافظه کار تلاش کرده است که یک دادگاه را برای یک نسل تغییر دهد

15. How can technology reshape government and schools?
[ترجمه ترگمان]چگونه تکنولوژی می تواند دولت و مدارس را تغییر دهد؟
[ترجمه گوگل]چگونه فناوری میتواند دولت و مدارس را تغییر دهد؟

پیشنهاد کاربران

تجدید شکل


کلمات دیگر: