1. Their policies set out to reshape the welfare system.
[ترجمه ترگمان]سیاست های آن ها اصلاح سیستم رفاهی را آغاز کردند
[ترجمه گوگل]سیاست های آنها برای تغییر نظام رفاه است
2. Indeed, attempts to reshape the opinions and behaviour of today's toe-happy adults are plainly futile.
[ترجمه ترگمان]در واقع، تلاش برای تغییر شکل نظرات و رفتار افراد بزرگ سال امروز به وضوح بی هوده است
[ترجمه گوگل]در واقع، تلاش برای اصلاح دیدگاه ها و رفتار بزرگسالان نازنین امروز، کاملا بی فایده است
3. Its society would simply absorb, reshape and adapt to ensure the fate and prosperity of the individual.
[ترجمه ترگمان]جامعه آن به سادگی جذب، بازسازی و سازگاری خواهد شد تا سرنوشت و کامیابی فرد را تضمین کند
[ترجمه گوگل]جامعه آن به سادگی جذب، تغییر شکل و انطباق برای اطمینان از سرنوشت و رفاه فرد است
4. Progressives have the chance to reshape global institutions; they should not flunk it.
[ترجمه ترگمان]progressives این فرصت را دارند که نهاده ای جهانی را تغییر شکل دهند؛ آن ها نباید این کار را انجام دهند
[ترجمه گوگل]پیشرفتگان فرصتی برای تغییر نهادهای جهانی دارند؛ آنها نباید آن را رعایت کنند
5. Next, in easy stages, you will need to reshape some of your food preferences.
[ترجمه ترگمان]سپس، در مراحل آسان، شما باید برخی از اولویت های غذایی خود را تغییر دهید
[ترجمه گوگل]بعد، در مراحل آسان، شما باید برخی از تنظیمات غذایی خود را تغییر دهید
6. He certainly helped to reshape a world whose future was admittedly hard to predict.
[ترجمه ترگمان]او قطعا به بازسازی دنیایی که آینده آن واقعا دشوار بود، کمک کرد
[ترجمه گوگل]مطمئنا او به شکل دنیایی تبدیل شد که آینده اش به سختی قابل پیش بینی بود
7. To RESHAPE the number of elements must not change.
[ترجمه ترگمان]برای مشخص کردن تعداد عناصر نباید تغییر کند
[ترجمه گوگل]برای پیگیری تعداد عناصر نباید تغییر کند
8. I know how difficult it is to reshape the attitudes and the structure of our society.
[ترجمه ترگمان]من می دانم که تغییر شکل دادن به نگرش و ساختار جامعه ما چقدر دشوار است
[ترجمه گوگل]من می دانم چقدر سخت است که نگرش ها و ساختار جامعه ما را تغییر دهیم
9. Unfortunately, they rarely reshape established processes and hardened attitudes at the speed of change.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، آن ها به ندرت فرآیندهای تاسیس یافته و نگرش های سخت شده را با سرعت تغییر شکل دادند
[ترجمه گوگل]متاسفانه، آنها به ندرت فرایندهای ایجاد شده و نگرش های سخت را در سرعت تغییر تغییر می دهند
10. Without question, Obama's Administration will reshape the good-ole-boys' club we have seen for centuries, altering the political terrain, and it may very well spawn new hope for the disenfranchised.
[ترجمه ترگمان]بدون شک، مدیریت اوباما انجمن بچه های خوبی را که قرن ها دیده ایم، تغییر خواهد داد، و زمین سیاسی را تغییر خواهد داد، و ممکن است به خوبی باعث ایجاد امید جدید برای محرومان شود
[ترجمه گوگل]بدون شک، اداره اوباما، باشگاه خوبی از پسران را که قرن ها داشته است، تغییر می دهد و زمین های سیاسی را تغییر می دهد، تغییر خواهد داد و ممکن است امید جدیدی به افراد بی خانمان ایجاد کند
11. Increasingly, people want to reshape their rears after losing weight, Dr. Saltz said.
[ترجمه ترگمان]دکتر Saltz گفت که مردم به طور فزاینده ای می خواهند rears خود را پس از از دست دادن وزن تغییر دهند
[ترجمه گوگل]دکتر سالتز گفت، مردم بیشتر می خواهند پس از از دست دادن وزن خود را تغییر دهند
12. A device used to amplify or reshape signals.
[ترجمه ترگمان]وسیله ای که برای تقویت و یا تغییر شکل سیگنال مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]یک دستگاه برای تقویت یا تغییر سیگنال استفاده می شود
13. I can absolutely reshape my life!
[ترجمه ترگمان]! من کاملا می تونم زندگی ام رو تغییر بدم
[ترجمه گوگل]من کاملا می توانم زندگی خود را تغییر دهید!
14. The conservative movement has been labouring to reshape the court for a generation.
[ترجمه ترگمان]جنبش محافظه کار در تلاش است تا دادگاه را برای یک نسل تغییر دهد
[ترجمه گوگل]جنبش محافظه کار تلاش کرده است که یک دادگاه را برای یک نسل تغییر دهد
15. How can technology reshape government and schools?
[ترجمه ترگمان]چگونه تکنولوژی می تواند دولت و مدارس را تغییر دهد؟
[ترجمه گوگل]چگونه فناوری میتواند دولت و مدارس را تغییر دهد؟