کلمه جو
صفحه اصلی

phantasmagoria


معنی : مناظر متغیر اشیاء، منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل، تخیلات پی در پی و متغیر
معانی دیگر : (در اصل) فانوس چند رنگ و چند نقش که سایه روشن ها و تصویرهای گوناگون و زود گذر ایجاد می کرد، فانوس جادو

انگلیسی به فارسی

منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل، مناظر متغیر اشیا ،تخیلات پی در پی ومتغیر


phantasmagoria، مناظر متغیر اشیاء، منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل، تخیلات پی در پی و متغیر


انگلیسی به انگلیسی

• rapidly changing series of dreamlike images, rapid succession of illusions
a phantasmagoria is a series of confused images of real or imaginary things; a literary word.

مترادف و متضاد

مناظر متغیر اشیاء (اسم)
phantasmagoria

منظره خیالی وعجیب وغریب ومجلل (اسم)
phantasmagoria

تخیلات پی در پی و متغیر (اسم)
phantasmagoria

جملات نمونه

1. This phantasmagoria is not entirely original.
[ترجمه ترگمان]این اوهام به طور کلی اصیل نیستند
[ترجمه گوگل]این phantasmagoria کاملا اصلی نیست

2. The phantasmagoria of his brain vanished at sight of her.
[ترجمه ترگمان]اوهام مغزش از دیدن او محو شده بود
[ترجمه گوگل]فانتومگوریا مغز او در نهایت از بین رفت

3. Phantasmagoria are not mere figments of our imagination, they also serve to shape the incomprehensible and the elusive and make it manageable.
[ترجمه ترگمان]phantasmagoria صرفا figments تخیل ما نیستند، بلکه به شکل غیرقابل درک و گیج کننده و گیج کننده و قابل مدیریت کردن نیز عمل می کنند
[ترجمه گوگل]Phantasmagoria صرفا ذهنیت تصورات ما نیست، آنها همچنین خلق و خوی غیر قابل درک و غیر قابل انعطاف را ایجاد می کنند و آن را کنترل می کنند

4. He is part of his own phantasmagoria and we adore him because nature has grown intelligible, and by doing so a part of our creative power.
[ترجمه ترگمان]او بخشی از phantasmagoria خودش است و ما او را ستایش می کنیم زیرا طبیعت قابل فهم شده است و با انجام این کار بخشی از قدرت خلاقانه ما را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او بخشی از فانتومگوریا است و ما او را تحسین می کنیم زیرا طبیعت درک قابل فهم بوده است و با انجام این کار بخشی از قدرت خلاق ما است

5. The full text is divided into three parts:Then phantasmagoria dragon, the lion image, and the dragon, lion is in construct decorate of function.
[ترجمه ترگمان]متن کامل به سه بخش تقسیم می شود: سپس شبح dragon، تصویر شیر، و اژدها، شیر در ساختار بندی وظیفه است
[ترجمه گوگل]متن کامل به سه قسمت تقسیم شده است: سپس اژدها فانتزاماجوریا، تصویر شیر و اژدها، شیر در ساخت تابع عمل می کند

6. Phantasmagoria portray the unspeakable, they rise above the written language.
[ترجمه ترگمان]آن ها این زبان را به تصویر می کشند که از زبان نوشتاری بر می خیزد
[ترجمه گوگل]Phantasmagoria تصویر غیر قابل توصیف را نشان می دهد، آنها بالاتر از زبان نوشته شده است

7. Personal life is a phantasmagoria, we should at any time adjust and then can match physically.
[ترجمه ترگمان]زندگی شخصی، phantasmagoria است، ما باید در هر زمانی تنظیم شده و آن را به صورت فیزیکی تطبیق دهیم
[ترجمه گوگل]زندگی شخصی فانتومگوریا است، ما باید در هر زمان تنظیم و سپس می تواند مطابقت فیزیکی

8. Why, to put such a phantasmagoria on the table would be defiling the whole flat.
[ترجمه ترگمان]چرا که چنین خیالات عجیب و غریبی روی میز گذاشته و تمام آپارتمان را لکه دار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]چرا، برای قرار دادن چنین phantasmagoria روی میز، کل تخت را خنثی می کند

9. Is the phantasmagoria of sound and noise and color really passing or is it all an illusion here in my brain?
[ترجمه ترگمان]اوهام و صداها و رنگ و رنگ واقعا در مغز من اثر می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا فانتومگوریا صدا و سر و صدا و رنگ واقعا عبور می کند یا این همه توهم در اینجا در مغز من است؟

10. Soon enough, however, Pelevin veers off into his trademark philosophical phantasmagoria.
[ترجمه ترگمان]با این حال، به اندازه کافی زود به حالت phantasmagoria فلسفی خود بازگشت
[ترجمه گوگل]با این حال، Pelevin به زودی به اندازه کافی، به phantasmagoria فلسفی علامت تجاری خود را تبدیل به

11. Quirky buildings are often just that: oddballs, curios, rococo phantasmagoria that quickly pall.
[ترجمه ترگمان]ساختمان های Quirky اغلب تنها عبارتند از: oddballs، curios، rococo phantasmagoria که به سرعت پوشانده شده است
[ترجمه گوگل]ساختمان های دمدمی اغلب فقط عجیب و غریب، عجیب و غریب، فانتومگوریا rococo است که به سرعت در می آید

12. The product of wishful and naive thinking - nothing but a cruel deceit: a phantasmagoria.
[ترجمه ترگمان]محصول افکار واهی و ساده لوحانه - چیزی جز یک فریب بی رحمانه
[ترجمه گوگل]محصول تفکر آرزو و ساده انگاری - چیزی جز فریب زدن فتنه انگیزی نیست

13. The bluish touch light flashing on the hodgepodge of hair and clothes created a strange phantasmagoria of color, making the cave seem incomparably unique.
[ترجمه ترگمان]نور آبی رنگی در رشته های مختلف مو و لباس ها، عجیب و غریب به نظر می رسید، و به نظر می رسید که این غار به طور باورنکردنی منحصر به فرد است
[ترجمه گوگل]چراغ لمسی سایه ای بر روی موز و لباس های رنگی ایجاد می کند که یک غریبه رنگی عجیب و غریب است، و غار به نظر بی نظیر منحصر به فرد تبدیل شده است

پیشنهاد کاربران

صحنه ی خیالات


کلمات دیگر: