کلمه جو
صفحه اصلی

groundling


معنی : گیاه زمینی، ماهی ته دریا، خواننده یاتماشاچی بی ذوق، شخص فرومایه و پست
معانی دیگر : ماهی ته زی (که در ته دریا و یا دریاچه زیست می کند)، حیوان زمینی، حیوان زمین زی، گیاه کوتاه، گیاه خزنده، (تئاتر قرون 16 و 17 در انگلیس) تماشاچی ایستاده، عامی

انگلیسی به فارسی

گیاه زمینی، ماهی ته دریا، خواننده یاتماشاچی بی ذوق، عامی، شخص فرومایه و پست


زمینی، گیاه زمینی، ماهی ته دریا، خواننده یاتماشاچی بی ذوق، شخص فرومایه و پست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an animal or plant that moves or lives close to the ground.

(2) تعریف: a spectator in Shakespeare's time who stood in the pit to see the play.

• plant or animal that lives close to the ground; fish that live near the bottom of the water; person with poor taste
superficial, shallow; uncritical, not thinking deeply

مترادف و متضاد

گیاه زمینی (اسم)
groundling

ماهی ته دریا (اسم)
groundling

خواننده یا تماشاچی بی ذوق (اسم)
groundling

شخص فرومایه و پست (اسم)
groundling


کلمات دیگر: