کلمه جو
صفحه اصلی

ministry


معنی : وزارت، وزارتخانه
معانی دیگر : کشیشی، دوران خدمت یا اختیارات و غیره ی کشیش، (به طور کلی) کشیشان، روحانیون، وزیری، دستوری، وزارتخانه باthe

انگلیسی به فارسی

وزارت، وزیری، دستوری، وزارتخانه (با the )


انگلیسی به انگلیسی

• office; office of a minister; religious office; government department
a ministry is a government department.
the ministry of a religious person is the work that they do that is based on or inspired by their religious beliefs.
members of the clergy belonging to some branches of the christian church are referred to as the ministry.

مترادف و متضاد

وزارت (اسم)
ministration, ministry

وزارتخانه (اسم)
ministry

جملات نمونه

The church needed a highly trained ministry.

کلیسا نیازمند کشیشان تحصیل کرده بود.


1. ministry of education
وزارت آموزش و پرورش

2. ministry of health
وزارت بهداشت

3. ministry of justice
وزارت دادگستری

4. the ministry is housed in a tall building
وزارتخانه در ساختمان بلندی قرار دارد.

5. the ministry of finance
وزارت دارایی

6. during his ministry in that church
طی دوران کشیشی خود در آن کلیسا

7. he thinks this ministry is his own fiefdom!
آقا خیال می کنه این وزارتخانه ملک خصوصی خودشه !

8. he considered the interior ministry as his own private preserve
او وزارت کشور را تیول شخصی خودش می پنداشت.

9. top-level officials of the ministry
افسران بلندپایه ی وزارتخانه

10. the various parts of a ministry should have complete coordination
بخش های گوناگون هر وزارتخانه باید (با هم) هماهنگی کامل داشته باشند.

11. he has many connections in the ministry
او در وزارتخانه خیلی پارتی دارد.

12. the church needed a highly trained ministry
کلیسا نیازمند کشیشان تحصیل کرده بود.

13. corruption has permeated every part of that ministry
فساد به کلیه ی بخش های آن وزارتخانه رسوخ کرده است.

14. engines built to the order of the ministry
موتورهایی که طبق سفارش وزارت خانه ساخته شده اند

15. he shoulders several important duties at the ministry
در وزارتخانه چندین مسئولیت مهم را به عهده دارد.

16. one of the important people in the ministry
یکی از اشخاص با نفوذ وزارتخانه

17. most of the employees of that country's foreign ministry are professional diplomats
بیشتر کارمندان وزرات خارجه ی آن کشور دیپلمات های حرفه ای هستند.

18. they have monopolized the key positions in the ministry
آنان مقام های کلیدی وزارتخانه را قبضه کرده اند.

19. The ministry affirmed that the visit had been postponed.
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه تصریح کرد که این دیدار به تعویق افتاده است
[ترجمه گوگل]این وزارت تأیید کرد که این بازدید به تعویق افتاده است

20. He announced a new ministry to deal with Quebec's threat to separate from Canada.
[ترجمه ترگمان]او یک وزارتخانه جدید را برای رسیدگی به تهدید کبک برای جداسازی از کانادا اعلام کرد
[ترجمه گوگل]او اعلام کرد که وزارت جدید برای مقابله با تهدید کبک برای جدا سازی از کانادا است

21. The Ministry has resigned.
[ترجمه ترگمان]وزارت استعفا داده است
[ترجمه گوگل]وزارت استعفا داده است

22. He practised a preaching and teaching ministry there for over 40 years.
[ترجمه ترگمان]او بیش از ۴۰ سال در آنجا موعظه می کرد و تدریس می کرد
[ترجمه گوگل]او بیش از 40 سال در آنجا مأموریت و تدریس کرده است

23. All schools are under the control of the Ministry of Education.
[ترجمه ترگمان]همه مدارس تحت کنترل وزارت آموزش قرار دارند
[ترجمه گوگل]تمام مدارس تحت کنترل وزارت آموزش و پرورش هستند

24. His ministry is among the poor.
[ترجمه ترگمان]وزارتخانه او در میان فقرا است
[ترجمه گوگل]وزارت او در میان فقیران است

The ministry is housed in a tall building.

وزارتخانه در ساختمان بلندی قرار دارد.


ministry of education

وزارت آموزش و پرورش


ministry of health

وزارت بهداشت


ministry of justice

وزارت دادگستری


during his ministry in that church

طی دوران کشیشی خود در آن کلیسا


پیشنهاد کاربران

سازمان دولتی


کلمات دیگر: