کلمه جو
صفحه اصلی

mirthless


معنی : سیاه
معانی دیگر : غمگین، دل مرده، بی خوشی، بی دماه

انگلیسی به فارسی

بی سر و صدا، سیاه


انگلیسی به انگلیسی

• joyless, gloomy

مترادف و متضاد

سیاه (صفت)
dark, black, joyless, cheerless, darksome, jetty, despondent, unlucky, grimy, jet black, mirthless

جملات نمونه

1. He was falsely jovial, with his booming, mirthless laugh.
[ترجمه ترگمان]او به دروغ، با خوشحالی، با صدای بلند و شاد خود، شوخی می کرد
[ترجمه گوگل]او با اشتیاق وحشیانه و با شلوغی و خنده ی بی رحمانه اش سخن می گفت

2. 'Now it's your turn,' he said with a mirthless grin.
[ترجمه ترگمان]او با لبخند تصنعی گفت: حالا نوبت توست
[ترجمه گوگل]'حالا نوبت شماست،' او با یک لبخند بی سر و صدا گفت

3. But it was a titter far from being mirthless.
[ترجمه ترگمان] ولی این یه خنده بود که کاملا بی mirthless
[ترجمه گوگل]اما این یک تایتل بود که خیلی زود از بین رفته بود

4. Others portrayed his austere demeanour and mirthless, rumbling laugh in a more sinister light.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر حرکات تند و خشک او را در نظر مجسم می کردند و در روشنایی more به خنده می افتادند
[ترجمه گوگل]دیگران رفتارهای عجیب و غریب خود را به نمایش می گذارند و در یک فریب شومتری گریه می کنند

5. She suppressed a mirthless smile.
[ترجمه ترگمان]او لبخند ملیحی زد
[ترجمه گوگل]او یک لبخند بی سر و صدا را سرکوب کرد

6. As she a mirthless smile, her even white teeth were bared as if ready to bite.
[ترجمه ترگمان]در حالی که لبخند تلخی بر لب داشت، دندان های سفیدش طوری نمایان بود که انگار برای گاز گرفتن آماده است
[ترجمه گوگل]همانطور که او یک لبخند بی رحم بود، حتی دندانهای سفیدش هم مثل اینکه آماده نیش خوردن بودند

7. Some laughed again: mirthless but with meaning.
[ترجمه ترگمان]بعضی دیگر خندیدند اما با معنی
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها دوباره خندیدند: بدون سرنخی اما با معنی

8. His mirthless smile made all of us uncomfortable.
[ترجمه ترگمان]لبخند تصنعی او همه ما را ناراحت کرد
[ترجمه گوگل]لبخند بی رحم او باعث ناراحتی ما شد

9. We have been fed up with the mirthless routine work all day long.
[ترجمه ترگمان]ما تمام روز را با کاره ای روزمره خسته کننده تغذیه کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما روز به روز کار بی نظیری انجام می دهیم

10. He permitted himself a small mirthless smile.
[ترجمه ترگمان]لبخند بی رمقی به خود زد
[ترجمه گوگل]او خود را یک لبخند کوچک و بی رحم مجاز می داند

11. Mirthless high malicious laughter.
[ترجمه ترگمان]خنده موذیانه ای زد
[ترجمه گوگل]خنده خشمگین بی نظیر!

12. Father Wilfred Knox, a nice fellow but with a horrible mirthless titter.
[ترجمه ترگمان]پدر فرد، ناکس، مرد خوبی بود، ولی با خنده ای وحشتناک خنده را سر داد
[ترجمه گوگل]پدر ویلفرد ناکس، یک دوست خوب، اما با یک ترسناک وحشتناک بدون سر و صدا

13. Her scrunched up face made her look as if she was wearing a perpetual mirthless grin.
[ترجمه ترگمان]چهره درهم کشیده او طوری به نظر می رسید که انگار لبخند دائمی بر لب دارد
[ترجمه گوگل]چهره ای که از روی آن رد شد، نگاهش را به نظر می رسید، انگار که او یک فریاد بی سر و صدا همیشه داشت

14. Hsinmei quickly added, " Of course, I've no experience, " and laughed a forced, mirthless laugh.
[ترجمه ترگمان]\"Hsinmei\" به سرعت اضافه کرد: \"البته، من تجربه ای ندارم\" و خنده ای زورکی و خشک کرد
[ترجمه گوگل]Hsinmei به سرعت اضافه کرد: 'البته، من هیچ تجربه ای ندارم' و خنده ی خنده ی خشونت آمیز و بی رحمانه را خندید

پیشنهاد کاربران

غمگین ، دل مرده


کلمات دیگر: