1. His exclamation point was a 56-yard touchdown reception from Otton in the third quarter.
[ترجمه ترگمان]علامت تعجب او ۵۶ یارد بود که از Otton در طبقه سوم دریافت شد
[ترجمه گوگل]نقطه علامت تعجب او یک گیرنده 56 دلاری از اتون در سه ماهه سوم بود
2. It was the exclamation point for the first 5-0 homestand in franchise history.
[ترجمه ترگمان]این علامت تعجب برای اولین ۵ - ۰ homestand در تاریخ فرانشیز بود
[ترجمه گوگل]این نقطه علامت تعجب برای اولین صفحه خانگی 5-0 در تاریخ حق رای دادن بود
3. Doubt is a question mark; faith is an exclamation point. The most compelling, believable, realistic stories have included them both. Criss Jami
[ترجمه ترگمان]شک یک علامت سوال است؛ ایمان یک علامت تعجب است The، compelling و realistic هر دو را شامل می شود کریس جامی
[ترجمه گوگل]شک یک علامت سوال است؛ ایمان نقطه عطفی است داستان های محتمل ترین، قابل اعتماد و واقع بینانه هر دو آنها را شامل می شود کریس جامی
4. Talk to characters with a green exclamation point above their heads.
[ترجمه ترگمان]با شخصیت های کارتونی با علامت تعجب بالای سرشان حرف می زنند
[ترجمه گوگل]با شخصیت هایی که دارای علامت تعجب سبز بالای سرشان هستند صحبت کنید
5. Quests an exclamation point instead of a play cost in the upper left corner.
[ترجمه ترگمان]به جای هزینه بازی در گوشه سمت چپ بالا یک علامت تعجب را ایجاد کنید
[ترجمه گوگل]به جای هزینه بازی در گوشه بالا سمت چپ، تعویض نقطه تعجب است
6. The exclamation point is a logical NOT operator.
[ترجمه ترگمان]علامت تعجب یک اپراتور منطقی است
[ترجمه گوگل]نقطه علامت تعجب یک اپراتور منطقی نیست
7. You are my planet, wrote an exclamation point, you have the world better.
[ترجمه ترگمان]تو اخترک من هستی و علامت تعجب داری که دنیا را بهتر می دانی
[ترجمه گوگل]شما سیاره من هستید، نقطه عطفی را نوشتید، جهان بهتر است
8. When you see the triangle with an exclamation point symbol, press the "Power" and "Volume Up" buttons at the same time.
[ترجمه ترگمان]وقتی مثلث را با علامت علامت تعجب می بینید، در همان زمان دکمه \"قدرت\" و \"بالا\" را فشار دهید
[ترجمه گوگل]هنگامی که مثلث را با نماد نقطه علامت تعجب مشاهده می کنید، دکمه های Power و Volume Up را همزمان فشار دهید
9. Answer: a. If the words in parentheses need an exclamation point or question mark, place it inside the parentheses.
[ترجمه ترگمان]پاسخ: جواب اگر کلمات داخل پرانتز به علامت تعجب یا علامت سوال نیاز دارند، آن را داخل پرانتز قرار دهید
[ترجمه گوگل]پاسخ: الف اگر کلمات در پرانتز نیاز به نقطه علامت تعجب یا علامت سوال، قرار دادن آن در داخل پرانتز
10. Section 16 is a clear example and functions almost as an exclamation point to the first 15 sections.
[ترجمه ترگمان]بخش ۱۶ یک مثال روشن و توابع تقریبا به عنوان یک علامت تعجب در ۱۵ بخش اول است
[ترجمه گوگل]بخش 16 یک مثال واضح است و تقریبا به عنوان نقطه عطفی برای 15 بخش اول است
11. Figure shows an example of the syntax validation error that occurs after you set the statement terminator to an exclamation point ( ! ), and do not update an existing statement terminator.
[ترجمه ترگمان]شکل ۱ نمونه ای از خطای اعتبار سنجی سینتکس را نشان می دهد که بعد از آن که بیانیه را به یک علامت تعجب تبدیل کردید، رخ می دهد (!), و یک بیانیه موجود را به روز رسانی نکنید
[ترجمه گوگل]شکل نشان دهنده یک مثال از خطای اعتبار نحوی است که بعد از اینکه ترمینال بیانیه را به نقطه علامت تعجب (!) تنظیم می کند و یک ترمینال بیانیه موجود را به روز نمی کند
12. The exclamatory form emphasizes a statement ( either declarative or imperative ) with an exclamation point (! ).
[ترجمه ترگمان]شکل exclamatory بر یک بیانیه (یا یک اظهارنامه یا الزامی)با علامت تعجب تاکید می کند (!)
[ترجمه گوگل]شکل غیرقابل پیش بینی بر روی عبارت (یا اعلامیه یا ضروری) با نقطه علامت تعجب (!) تأکید دارد
13. A kiss can be a comma, a question mark or an exclamation point.
[ترجمه ترگمان]یک بوسه می تواند یک ویرگول باشد، یک ویرگول، علامت سوال یا علامت تعجب
[ترجمه گوگل]بوسه می تواند یک کاما، یک علامت سوال یا نقطه علامت تعجب باشد
14. Now the first bolt of lightning stabs the earth. It is heaven's exclamation point
[ترجمه ترگمان]حالا اولین گلوله نورانی زمین را سوراخ می کند این علامت تعجب است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر اولین پیچ و تاب رعد و برق در زمین است نقطه عطفی بهشت است