کلمه جو
صفحه اصلی

foment


معنی : بر انگیختن، تحریک کردن
معانی دیگر : (به شورش و غیره) برانگیختن، دامن زدن، فتنه گری کردن، (با آب گرم درمان کردن) گرماب درمانی کردن، ضماد گرم گذاشتن، حوله ی آب گرم گذاشتن، کمپرس کردن، پروردن

انگلیسی به فارسی

فوم، بر انگیختن، تحریک کردن


برانگیختن، پروردن، تحریک کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: foments, fomenting, fomented
مشتقات: fomenter (n.)
(1) تعریف: to encourage the development of; instigate or foster.
متضاد: quell
مشابه: provoke

- The troublemakers fomented discontent.
[ترجمه ترگمان] آشوبگران ناراضی هستند
[ترجمه گوگل] ناراحتی ها را ناراحت کرد

(2) تعریف: to treat (the surface of the body) with warm water, medicated liquids, or the like.

• stir up; instigate; stimulate; apply water or a medicated liquid (to part of the body)
if someone or something foments trouble, especially political trouble, they cause it to develop or increase; a formal word.

مترادف و متضاد

Antonyms: cease, dampen, discourage, dissuade, stop


برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

تحریک کردن (فعل)
arouse, excite, pique, abrade, stimulate, annoy, incense, agitate, prime, edge, inspirit, move, actuate, goad, incite, prick, fuel, vitalize, motivate, fillip, drive, bestir, knock up, egg on, impassion, foment, ginger, hypo, instigate, provoke, steam up

instigate, provoke


Synonyms: abet, agitate, arouse, brew, cultivate, encourage, excite, fan the flames, foster, goad, incite, nurse, nurture, promote, quicken, raise, set, set on, sow the seeds, spur, start, stimulate, stir up, whip up


جملات نمونه

to foment trouble

دردسر ایجاد کردن


He tried to foment a riot among the workers.

او کوشید در میان کارگران آشوب‌آفرینی کند.


1. to foment trouble
دردسر ایجاد کردن

2. he tried to foment a riot among the workers
او کوشید در میان کارگران آشوب آفرینی کند.

3. Tom Hayden recalled the foment in Chicago 28 years ago that propelled him as a young radical into the national spotlight.
[ترجمه ترگمان]تام هایدن ۲۸ سال پیش در شیکاگو به بار آورد و او را به عنوان یک تندرو جوان در کانون توجه ملی سوق داد
[ترجمه گوگل]تام هیدن 28 سال پیش در شیکاگو به یاد می آورد که او را به عنوان یک رادیکال جوان به سوی کانون توجه کرد

4. That's an attempt to foment discord.
[ترجمه ترگمان]این تلاش برای foment بود
[ترجمه گوگل]این یک تلاش برای فهمیدن اختلاف است

5. The song was banned on the grounds that it might foment racial tension.
[ترجمه ترگمان]این آهنگ به دلیل تحریک تنش نژادی ممنوع شده بود
[ترجمه گوگل]این آهنگ بر اساس این دلایل ممنوع است که ممکن است تنش نژادی را تحریک کند

6. The result has been a series of increasingly bizarre and destructive blowups that generally foment a lot of confusion be-fore petering out.
[ترجمه ترگمان]نتیجه مجموعه ای از blowups مخرب و مخرب بوده است که به طور کلی سردرگمی بسیاری را تحریک می کند
[ترجمه گوگل]نتیجه یک سری از انفجارها به طور فزاینده ای جسورانه و مخرب بوده است که به طور کلی اغراق زیادی را از بین می برد

7. Every two blocks or so he would leave the parade to renew an old acquaintanceship or foment a new one.
[ترجمه ترگمان]هر دو خیابان، برای تجدید آشنایی قدیمی یا تحریک کردن یک جنگ جدید، رژه را ترک می کرد
[ترجمه گوگل]هر دو بلوک یا به همین ترتیب رژه را ترک می کند تا یک آشنایی قدیمی تجدید نظر کند یا یکی از جدیدترین آن ها را بخواند

8. In addition to unorganized individual and mob action, the Klan continued to foment racial violence.
[ترجمه ترگمان]در ادامه فعالیت های انفرادی و مردمی، کلان به دامن زدن به خشونت نژادی ادامه داد
[ترجمه گوگل]علاوه بر اقدام غیر انسانی و انفرادی، کلان همچنان به خشونت نژادی ادامه داد

9. In implementing a policy against transnational crime and terrorism, we must, nonetheless, respect human rights and avoid measures that will lead to further radicalization and foment terrorism.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، ما در اجرای سیاست علیه جرائم سازمان یافته و تروریسم باید به حقوق بشر احترام گذاشته و از اقداماتی که منجر به افراط گرایی بیشتر و تحریک تروریسم خواهد شد خودداری نماییم
[ترجمه گوگل]با اجرای سیاست ای علیه جنایت تروریستی و تروریسم ما باید حقوق بشر را رعایت کنیم و از اقداماتی که موجب رادیکالیزه بیشتر و تروریسم می شود، جلوگیری کنیم

10. The still - simmering possibility of previously unthinkable defaults by west European states continues to foment uncertainty.
[ترجمه ترگمان]امکان عدم وجود defaults که پیش از این از جانب کشورهای اروپای غربی وجود داشت به دامن زدن به عدم قطعیت ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]احتمالا هنوز هم امکان پیش بینی های غیر قابل تصور در کشورهای اروپای غربی هنوز به عدم قطعیت ادامه می دهد

11. An Arab uprising against us, which the Germans were definitely trying foment, would have been disastrous.
[ترجمه ترگمان]قیام اعراب علیه ما، که آلمان ها قطعا تلاش می کردند، فاجعه بار بودند
[ترجمه گوگل]یک قیام عرب علیه ما، که آلمانی ها قطعا تلاش می کردند، فاجعه آمیز بود

12.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]

پیشنهاد کاربران

تهییج

برانگیختن، تحریک کردن


کلمات دیگر: