1. mehri was fondling and kissing her baby
مهری نوزاد خود را نوازش می کرد و می بوسید.
2. He tried to kiss her and fondle her.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد او را ببوسد و او را نوازش کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد او را ببوسد و او را خوشبخت کند
3. She fondled the puppies.
[ترجمه ترگمان]اون سگ ها رو نوازش کرد
[ترجمه گوگل]او توله سگ ها را دوست داشت
4. Mrs Williams fondled her cat as it sat beside her.
[ترجمه ترگمان]خانم ویلیامز گربه خود را همان طور که در کنارش نشسته بود نوازش کرد
[ترجمه گوگل]خانم ویلیامز گربه خود را به عنوان نشسته کنار او
5. He gently fondled the baby's feet.
[ترجمه ترگمان]به آرامی پاهای بچه را نوازش کرد
[ترجمه گوگل]او به آرامی پای خود را به لرزه درآورد
6. He sat fondling her feet as she lay back in the armchair.
[ترجمه ترگمان]در حالی که روی صندلی راحت لمیده بود پاهایش را نوازش می کرد
[ترجمه گوگل]او در حالی که پشت صندلی نشسته بود نشسته بود دلش را تنگ می کرد
7. People riotously reel around here, fighting, fondling, tittering, clowning.
[ترجمه ترگمان]مردم مدام دور هم جمع می شوند، دعوا می کنند، دعوا می کنند، نوازش می کنند، شوخی می کنند
[ترجمه گوگل]مردم در این جا سر و صدا زدند، مبارزه می کردند، تمسخر، تند و تلخ، دلقک
8. They had a single liter of vodka left, a treasured object from the way they fondled it.
[ترجمه ترگمان]یک لیتر ودکا و یک شی گران بها از طرز نوازش آن بو جود آمده بود
[ترجمه گوگل]آنها یک لیتر ودکا را ترک کردند، یک شیء گرانبها از راه آنها آن را مالش داد
9. I murmured some reply and continued to kiss and fondle her.
[ترجمه ترگمان]من در جواب چیزی زمزمه کردم و به بوسیدن و نوازش او ادامه دادم
[ترجمه گوگل]من بعضی از پاسخ ها را زمزمه کردم و همچنان به بوسه و پر پر شدن او ادامه دادم
10. I wanted to see who I was fondling.
[ترجمه ترگمان]می خواستم ببینم چه کسی منو نوازش میکنه
[ترجمه گوگل]من می خواستم ببینم چه کسی دوستش داشتم
11. He reached under her blouse and fondled her breasts.
[ترجمه ترگمان]دست به زیر پیراهنش برد و نوازش سینه هایش را نوازش کرد
[ترجمه گوگل]او تحت بلوز او رسیده و سینه هایش را مالش می دهد
12. Her pet, to be slipped titbits and fondled when no one was looking.
[ترجمه ترگمان]حیوان خونگیش، وقتی کسی به آن نگاه نمی کرد، نوازش و نوازش می کرد
[ترجمه گوگل]حیوان خانگی خود را، به عنوان کوچکترین تکه تکه شده و زمانی که هیچ کس به دنبال نداشت
13. Or pulled around, or fondled, or goosed.
[ترجمه ترگمان]یا دور یا اطراف خود را می گرفتند، یا fondled یا goosed را می کشیدند
[ترجمه گوگل]یا در اطراف کشیده، یا فاسد شده، و یا دست نخورده
14. It cried out to be fondled, yanked, and squeezed, and I bowed to its whims with a willing heart.
[ترجمه ترگمان]فریادی کشید و نوازش کرد، yanked و فشرد، و من با قلبی مشتاق به هوس های آن تعظیم کردم
[ترجمه گوگل]آن را فریاد زد، آن را فریاد زد، زد و فشرد، و من با دلسوزی خود را با قلب دلم می سوزاندم