کلمه جو
صفحه اصلی

midwifery


معنی : قابلگی، مامایی
معانی دیگر : مامایی، قابلگی

انگلیسی به فارسی

مامایی، قابلگی


انگلیسی به انگلیسی

• assistance in the birth of babies
midwifery is the work of a midwife and the skills it involves.

مترادف و متضاد

قابلگی (اسم)
midwife, midwifery

مامایی (اسم)
midwifery

جملات نمونه

1. pary has studied midwifery
پری مامایی خوانده است.

2. At nursing college, she specialized in midwifery.
[ترجمه ترگمان]در کالج پرستاری، او در مامایی تخصص داشت
[ترجمه گوگل]در کالج پرستاری، او در مامایی تخصصی بود

3. With the help of her midwifery manager, she raised funds from the hospital to print and collate the material.
[ترجمه ترگمان]با کمک مدیر مامایی، وجوهی را از بیمارستان برای چاپ و پاک کردن مواد جمع آوری کرد
[ترجمه گوگل]با کمک مدیر مامایی او، او را از بیمارستان برای چاپ و جمع آوری مواد جمع آوری کرد

4. She said she had assisted in midwifery, accident and surgical cases.
[ترجمه ترگمان]او گفت که او در امتحان قابلگی، تصادف و موارد جراحی شرکت کرده است
[ترجمه گوگل]او گفت که در موارد مامایی، حوادث و جراحی کمک کرده است

5. Midwifery itself is also undergoing a crisis.
[ترجمه ترگمان]مراقبت از مامایی نیز در حال انجام یک بحران است
[ترجمه گوگل]مامایی خود نیز در معرض بحران است

6. The project has also led to a small midwifery team being established at Wythenshawe Hospital to care for deaf parents.
[ترجمه ترگمان]این پروژه همچنین منجر به تاسیس یک تیم مامایی کوچک در بیمارستان Wythenshawe برای مراقبت از والدین ناشنوا شد
[ترجمه گوگل]این پروژه همچنین به تیم کوچک مامایی که در بیمارستان Wythenshawe برای مراقبت از والدین ناشنوا تاسیس شده است، منجر شد

7. Hunter's pupil William Shippen successfully introduced male midwifery to America.
[ترجمه ترگمان]شاگرد هانتر، ویلیام Shippen، با موفقیت امتیازات مردان را به آمریکا معرفی کرد
[ترجمه گوگل]دانش آموز شکارچی ویلیام شپپن با موفقیت به مامایی مردانه به آمریکا معرفی کرد

8. Thank God, Prissy knew all about midwifery.
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر، پریسی همه midwifery را بلد بود
[ترجمه گوگل]خدا را شکر، پریسی همه چیز درباره مامایی را می دانست

9. Village midwifery stations was established in Panshi County Jilin Province in order to increase rural hospital birth rate and decrease rural pregnant, lying-in women and infant death rate.
[ترجمه ترگمان]ایستگاه های مامایی دهکده در استان Panshi در استان Jilin به منظور افزایش میزان تولد در بیمارستان و کاهش میزان بارداری و میزان مرگ نوزادان و نوزادان در استان کات اراکی تاسیس شده است
[ترجمه گوگل]ایستگاه های مامایی روستایی در استان پکنی استان جیلین ایجاد شد تا میزان زاد و ولد روستایی را افزایش دهد و باردارهای روستایی، دروغ گفتن در زنان و میزان مرگ و میر نوزادان را کاهش دهد

10. Objective Implement the practise midwifery of responsibility, improve the delivery room and attend to quality.
[ترجمه ترگمان]هدف اجرای رشته های پرستاری، بهبود اتاق زایمان و رسیدگی به کیفیت است
[ترجمه گوگل]هدف اجرای مامایی تمرین مسئولیت، بهبود اتاق تحویل و حضور در کیفیت

11. Objective To investigate the airbag midwifery breech delivery in the clinical application.
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق و بررسی ایربگ ایربگ و تحویل را در برنامه بالینی ارائه می کند
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه کیسه های هوائی تحویل سینه در برنامه بالینی است

12. She knew less than nothing of midwifery.
[ترجمه ترگمان]او کم تر از همه امتحان قابلگی بود
[ترجمه گوگل]او چیزی کمتر از مامایی دانست

13. The " midwifery " of Socrates occupies an important status in human history of education. It is regarded as the source of heuristic education.
[ترجمه ترگمان]وضعیت مامایی و مامایی جایگاه مهمی در تاریخ بشر دارد آن به عنوان منبع آموزش اکتشافی در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]مامایی سقراط دارای موقعیت مهمی در تاریخ بشریت آموزش و پرورش است این به عنوان منبع آموزش اکتشافی محسوب می شود

14. Prissy knew all about midwifery.
[ترجمه ترگمان]پریسی همه چیز را درباره قابلگی می دانست
[ترجمه گوگل]Prissy همه چیز در مورد مامایی را می دانست

Pary has studied midwifery.

پری مامایی خوانده است.


پیشنهاد کاربران

midwifery ( پزشکی )
واژه مصوب: مامایی
تعریف: حرفه‏ای برای مراقبت از زنان در هنگام بارداری و زایمان طبیعی


کلمات دیگر: