1. a lowbrow book
کتاب عامی پسند
2. I like a lowbrow action movie once in a while.
[ترجمه ترگمان]من یه زمانی از یه فیلم کوتاه میادش
[ترجمه گوگل]من یک فیلم اکشن کم عمق را یک بار در یک زمان دوست دارم
3. Lowbrow tabloid readers gave PEBs high ratings for all three purposes.
[ترجمه ترگمان]خوانندگان این تابلوئید Lowbrow، امتیاز بالایی برای هر سه هدف ارایه دادند
[ترجمه گوگل]خوانندگان تابلوئید Lowbrow رتبه های برتر PEB ها را برای سه هدف به ارمغان آورد
4. This leaves him precariously balancing his highbrow and lowbrow selves.
[ترجمه ترگمان]این امر او را به حال خود رها می کند و highbrow و lowbrow خود را متعادل نگه می دارد
[ترجمه گوگل]این باعث می شود تا او به اندازه کافی متعادل و پر انرژی باشد
5. He has very lowbrow tastes.
[ترجمه ترگمان] اون خیلی ضعیف بود
[ترجمه گوگل]او سلیقه های بسیار کمی دارد
6. That lowbrow prefers pornography to fine art.
[ترجمه ترگمان]این lowbrow پورنوگرافی را به هنر خوب ترجیح می دهد
[ترجمه گوگل]این کمربند، پورنوگرافی را به هنرهای زیبا ترجیح می دهد
7. While this example is pretty lowbrow, psychobabble permeates all intellectual strata.
[ترجمه ترگمان]در حالی که این مثال pretty است، psychobabble به همه لایه های عقلانی نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]در حالی که این مثال بسیار کمرنگ است، psychobabble همه شاخه های فکری را نفوذ می کند
8. He regards the sort of books I read as very lowbrow.
[ترجمه ترگمان]او به کتاب هایی که من از فرهنگ عامه مردم می خوانم، نگاه می کند
[ترجمه گوگل]او نوعی کتابهایی را که خیلی کمرنگ خوانده است، میبیند
9. His choice of subject matter has been regarded as lowbrow.
[ترجمه ترگمان]انتخاب موضوع به عنوان lowbrow مورد توجه بوده است
[ترجمه گوگل]انتخاب او از موضوع به عنوان کمرنگ شناخته شده است
10. But he has always attracted serious - minded partisans eager to mount a highbrow defense of the lowbrow.
[ترجمه ترگمان]اما او همیشه طرفداران جدی و minded برای سوار شدن در دفاع از فرهنگ عامه دارد
[ترجمه گوگل]اما او همواره پارتیزانی های جدی ذهن را جذب کرده است که مشتاق دفاع از دشمن کمربند هستند
11. A customer buried in reading matter is a common sight in even the most lowbrow caf é.
[ترجمه ترگمان]یک مشتری که در این موضوع به خاک سپرده شده است، حتی در the کافه هم دیده می شود
[ترجمه گوگل]یک مشتری که در مواد خواندن دفن شده است، یک چشم انداز مشترک در کافی شاپ است