1. i'll excoriate my enemies with this satirical essay!
با این مقاله ی طنزآمیز پوست دشمنانم را خواهم کند!
2. His latest novel received excoriating reviews.
[ترجمه ترگمان]آخرین رمان او excoriating مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]آخرین رمان او، بررسیهای فراوانی را دریافت کرد
3. His palms were excoriated by the hard labor of shoveling.
[ترجمه ترگمان]کف دست هایش را به زحمت پارو می کرد
[ترجمه گوگل]کف دست او توسط کار سخت بیهوشی کشیده شد
4. Suzane was excoriated for her mistakes.
[ترجمه ترگمان]Suzane برای اشتباهاتش آماده بود
[ترجمه گوگل]سوزان برای اشتباهاتش اخراج شد
5. He proceeded to excoriate me in front of the nurses.
[ترجمه ترگمان]در مقابل پرستاران به طرف من آمد
[ترجمه گوگل]او در مقابل پرستاران من را ترک کرد
6. an editorial that excoriated the administration for its inaction.
[ترجمه ترگمان]سرمقاله ای که دولت را به خاطر انفعال خود مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه گوگل]سرمقاله ای که دولت را برای بی عملی خود تحریک می کند
7. Her palms were excoriated by the hard labour of shoveling.
[ترجمه ترگمان]کف دست هایش را با تلاش و زحمت زیاد می کرد
[ترجمه گوگل]دست نخورده ها توسط کار سخت بیهوشی کشیده شد
8. The judges have received death threats and been excoriated in the state press by Mugabe and ministers.
[ترجمه ترگمان]قضات تهدیدات مرگ دریافت کرده اند و در مطبوعات کشور توسط موگابه و وزرا بسیار مورد انتقاد قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]قضات تهدید به مرگ کرده اند و توسط موگابه و وزیران در مطبوعات دولتی به سر می برند
9. The Boston Globe excoriated the first American exhibition, calling it a hotbed of Bolshevism.
[ترجمه ترگمان]بوستون گلوب اولین نمایشگاه آمریکا را مورد انتقاد قرار داد و آن را بستری از Bolshevism خواند
[ترجمه گوگل]بوستون گلوب اولین نمایشگاه آمریکایی را فراخواند و آن را گلدان بلشویسم نامید
10. Additionally. Nasal discharges are excoriate and cause burning nostrils, the person' eyes water as if by onions.
[ترجمه ترگمان]به علاوه آب نمک بینی را سوراخ می کنند و باعث ایجاد سوراخ های در حال سوختن می شوند، که فرد به صورت پیاز به آب نگاه می کند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این تخلیه بینی از بین می رود و منجر به سوختگی می شود، چشمان فرد به صورت پودر پیاز است
11. To criticize severely and devastatingly; excoriate.
[ترجمه ترگمان]انتقاد شدید و خشن؛؛ excoriate
[ترجمه گوگل]انتقاد شدید و ویرانگرانه سرگردان
12. To assail with stinging criticism; excoriate.
[ترجمه ترگمان]حمله به انتقادات زننده، excoriate
[ترجمه گوگل]برای تردید با انتقادات ناگهانی؛ سرگردان
13. The psychologist Barry Schwartz used the kindergarten experiment to excoriate an experimental New York schools programme which paid older children to show up and work hard.
[ترجمه ترگمان]روانشناس باری Schwartz شوارتز از تجربه کودکستان برای excoriate کردن یک برنامه آموزشی در نیویورک استفاده کرد که به کودکان مسن تر دستور داد تا به سختی کار کنند و کار کنند
[ترجمه گوگل]بری شوارتز، روانشناس، از آزمایشگاه مهد کودک استفاده کرد تا یک برنامه آموزشی تجربی نیویورک را که برای بچه های بزرگتر پرداخت می شد، نشان دهد و به سختی کار کند
14. That's why the solution to substandard performance is always to excoriate, punish and shame the child.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که راه حل برای عملکرد غیر استاندارد، همیشه to، مجازات و شرمندگی کودک است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که راه حلی برای عملکرد نامطلوب همیشه کودک است که مجبور و عصبانی است