کلمه جو
صفحه اصلی

insouciance


معنی : بی پروایی، بی اعتنایی، سهل انگاری، بی قیدی
معانی دیگر : لاابالی گری

انگلیسی به فارسی

نومیدی، بی قیدی، بی اعتنایی، بی پروایی، سهل انگاری


بی پروایی، بی قیدی، سهل انگاری، بی اعتنایی، لاابالی گری


انگلیسی به انگلیسی

• complacency, indifference; lack of concern; lightheartedness
insouciance is lack of concern shown by a person; a literary word.

مترادف و متضاد

بی پروایی (اسم)
audacity, temerity, impetuosity, insouciance, incaution

بی اعتنایی (اسم)
slight, defiance, insouciance, incaution, scorn, inattention, incuriosity

سهل انگاری (اسم)
indifference, insouciance, nonchalance, laches

بی قیدی (اسم)
insouciance, latitude

جملات نمونه

1. I admired his youthful insouciance.
[ترجمه ترگمان]بی قیدی جوانی او را تحسین می کردم
[ترجمه گوگل]من تحسین برانگیز جوانم را تحسین کردم

2. For all her apparent insouciance, she was desperately unhappy.
[ترجمه ترگمان]به خاطر این بی قیدی ظاهری، او به شدت ناراحت بود
[ترجمه گوگل]برای همهی ظرافت ظاهریش، او ناامیدکننده بود

3. Now with exactly the same insouciance, and with exactly the same effect on me, he disappeared inside the jhumpa.
[ترجمه ترگمان]حالا با همان بی قیدی و همان تاثیری که در من داشت، در تاریکی ناپدید شد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر با همان دقیق بودن، و با دقیقا به همان اثر بر روی من، او در داخل jhumpa ناپدید شد

4. He replied with characteristic insouciance: "So what?".
[ترجمه ترگمان]او با لحنی مخصوص گفت: \"خب، چی؟\"
[ترجمه گوگل]او با بی نظمی مشخص پاسخ داد: 'پس چه؟'

5. What explains this apparent insouciance? It'seems that investors reckon they cannot lose.
[ترجمه ترگمان]این insouciance ظاهری چه چیزی را توضیح می دهد؟ به نظر می رسد که سرمایه گذاران فکر می کنند که آن ها نمی توانند از دست بدهند
[ترجمه گوگل]چه چیزی این انسداد ظاهری را توضیح می دهد؟ سرمایه گذاران معتقدند که نمی توانند از دست بدهند

6. She hid her worries behind an air of insouciance.
[ترجمه ترگمان]نگرانی او را در پشت یک حالت بی قیدی پنهان کرد
[ترجمه گوگل]او نگرانی های خود را در پشت سر و صدا نادیده گرفت

7. President Barack Obama stated, with unilateralist insouciance, that FIFA had made the wrong choice.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور باراک اوباما با unilateralist insouciance اظهار داشت که فیفا انتخاب اشتباهی کرده است
[ترجمه گوگل]پرزیدنت باراک اوباما با عدم اطمینان یک جانبه اعلام کرد که فیفا انتخاب اشتباه کرده است

8. Alongside this insouciance goes a Balkanised decision-making process, with numerous overlapping authorities responsible for different watersheds, sanitation plants and irrigation.
[ترجمه ترگمان]در کنار این insouciance فرآیند تصمیم گیری balkanised است که مقامات با هم پوشانی متعدد مسئول بخش های مختلف، تاسیسات بهداشتی و آبیاری هستند
[ترجمه گوگل]در کنار این عدم هماهنگی، فرایند تصمیم گیری در بالکانیزه، با مقامات متعدد همپوشانی مسئول آبخیز های مختلف، گیاهان بهداشتی و آبیاری می شود

9. He applies the same insouciance to other dubious choices.
[ترجمه ترگمان]او همین مساله را در مورد انتخاب های مشکوک دیگر اعمال می کند
[ترجمه گوگل]او در مورد گزینه های مشکوک دیگر هم همینطور است

10. Insouciance is an alliance failure.
[ترجمه ترگمان]insouciance یک شکست اتحاد است
[ترجمه گوگل]Insouciance شکست یکپارچگی است

11. It was neat and elegant, like all wild animals, with an air of aristocratic insouciance and good breeding.
[ترجمه ترگمان]پاکیزه و آراسته بود، مثل همه حیوانات وحشی، با حالتی حاکی از بی قیدی اشرافی و تربیت خوب
[ترجمه گوگل]این شیک و زیبا بود، مانند همه حیوانات وحشی، با هوا از بی احترامی اشرافی و پرورش خوب

12. But tell me, dear reader, what do you make of this? I'm all for a bit of insouciance with a greenwash, but would it go with the rug?
[ترجمه ترگمان]خوب، خواننده عزیز، بگویید ببینم، شما از این وضع چه نظری دارید؟ من فقط یه خورده بی قیدی با یه greenwash، اما با فرش برم؟
[ترجمه گوگل]اما به نظر من، خواننده عزیز، این چه کاری را انجام می دهید؟ من همه چیز را برای یک تضاد با یک سبزرو، اما آیا آن را با فرش بروید؟

13. Piquant but not audacious, the free living attitude is concealed behind by the unbending and insouciance .
[ترجمه ترگمان]piquant اما نه جسورانه، نگرش زنده آزاد پشت سر تا حدودی پنهان است
[ترجمه گوگل]پیکان، اما بی تدبیری، نگرش زندگی آزاد است پشت سرتاسر غم و اندوه پنهان است

14. But our own home was a dark drive away and, careening tipsily back past midnight with the insouciance of youth, we never stayed in the hotel.
[ترجمه ترگمان]اما خانه ما با رانندگی تاریک و دور از نیمه شب بود و همچنان با بی قیدی جوانی که هنوز در هتل اقامت گزیده بود، به گردش در نیامده بود
[ترجمه گوگل]اما خانه ی ما در رانندگی تاریک بود، و در طول نیمه شب با نگرانی از جوانان، ما هرگز در هتل ماندیم

پیشنهاد کاربران

بی تفاوت. آرام. خون سرد
I want to be insouciance and don’t think so
much until I will sleep.



کلمات دیگر: