کلمه جو
صفحه اصلی

fogbound


معنی : مه الود، مهگرفته، گرفتار مه
معانی دیگر : مه گرفته، مه الود، گرفتار مه

انگلیسی به فارسی

مهالود، مه گرفته، گرفتار مه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: unable to move because of fog, or surrounded by fog.

- a fogbound vessel
[ترجمه ترگمان] یک کشتی fogbound
[ترجمه گوگل] یک کشتی خالی
- a fogbound airport
[ترجمه ترگمان] یک فرودگاه fogbound
[ترجمه گوگل] یک فرودگاه خلوت

• surrounded by or stuck in a fog (i.e. a ship)
a place or building that is fogbound cannot operate as usual, because of fog.

مترادف و متضاد

مه الود (صفت)
turbid, caliginous, foggy, brumous, fogbound

مه گرفته (صفت)
brumous, fogbound

گرفتار مه (صفت)
fogbound

جملات نمونه

1. The delegation were fogbound at New York Airport for as long as 15 hours.
[ترجمه ترگمان]این هیات به مدت ۱۵ ساعت در فرودگاه نیویورک افتتاح شد
[ترجمه گوگل]این هیئت به مدت 15 ساعت در فرودگاه نیویورک در حال پرواز بود

2. She spent hours fogbound in Brussels.
[ترجمه ترگمان]او ساعت ها در بروکسل به سر می برد
[ترجمه گوگل]او ساعت ها در فضایی در بروکسل گذراند

3. Their flight was cancelled because the airport was fogbound.
[ترجمه ترگمان]پرواز آن ها لغو شد چرا که فرودگاه fogbound بود
[ترجمه گوگل]پرواز آنها لغو شد چرا که فرودگاه فابرگاس بود

4. Interstate 5 was fogbound early Monday morning.
[ترجمه ترگمان]صبح روز دوشنبه ۵ از میان ایالتی ۵ رد شد
[ترجمه گوگل]ایاالت متحده 5 صبح روز دوشنبه صبح زود است

5. The airport was fogbound.
[ترجمه ترگمان]فرودگاه fogbound بود
[ترجمه گوگل]فرودگاه خالی بود

6. We were fogbound at London Airport for 12 hours.
[ترجمه ترگمان]ما ۱۲ ساعت در فرودگاه لندن به سر بردیم
[ترجمه گوگل]ما 12 ساعت در فرودگاه لندن بودیم

7. Fogbound, with no compass, and adrift, I started trying things.
[ترجمه ترگمان]fogbound، بدون قطب نما و سرگردان، من شروع به تلاش کردم
[ترجمه گوگل]فابرگاس، بدون قطب نما، و دور از چشم، من شروع به تلاش چیزها


کلمات دیگر: