1. His insincerity is revealed by the quick goggle of his eyes.
[ترجمه ترگمان]عدم صداقت او با نگاه های سریع چشمانش آشکار می شود
[ترجمه گوگل]بی قید و شرط او توسط عینک سریع چشم او نشان داده شده است
2. Too many superlatives lend a note of insincerity.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از صفات عالی یک یادداشت از عدم صمیمیت و عدم خلوص نیت به او قرض می دادند
[ترجمه گوگل]بیش از حد فوق العاده با عواقب ناامیدی همراهی می کند
3. Only rarely does the leer of insincerity glow through the mask.
[ترجمه ترگمان]فقط به ندرت نوعی عدم صمیمیت را از میان نقاب تشخیص می دهد
[ترجمه گوگل]فقط به ندرت لئون بی قید و شرط را از طریق ماسک درخشش می دهد
4. She accused him of insincerity.
[ترجمه ترگمان]او را به عدم صداقت متهم کرد
[ترجمه گوگل]او او را از بی حرمتی متهم کرد
5. Strip away the insincerity and the hype from the music business and see it for what it is, a jungle.
[ترجمه ترگمان]از عدم خلوص نیت و اعتیاد به حرفه موسیقی جدا کنید و آن را برای چیزی که هست ببینید، یک جنگل
[ترجمه گوگل]نوار بی قید و شرطی را از کسب و کار موسیقی بیرون بکشید و آن را ببینید برای چه چیزی، جنگلی است
6. Is there insincerity on my tongue, or cannot my taste discern falsehood?
[ترجمه ترگمان]آیا عدم صمیمیت بر زبان من وجود دارد یا از ذوق و ذوق من discern؟
[ترجمه گوگل]آیا به زبان من اشتباه کرده است، یا نمی توانم طعم و مزه من را نادیده بگیرم؟
7. There arises a certain insincerity in our philosophic discussions.
[ترجمه ترگمان]عدم خلوص نیت در بحث های فلسفی ما وجود دارد
[ترجمه گوگل]در بحث های فلسفی ما یک بی قید و شرط خاص وجود دارد
8. But does not necessarily connote dishonesty, insincerity, or trickery.
[ترجمه ترگمان]اما لزوما نشان دهنده عدم صداقت، عدم خلوص نیت یا حیله گری نیست
[ترجمه گوگل]اما لزوما به معنی ناسازگاری، ناامنی و یا حیله گری نیست
9. Truthfulness and diligence Insincerity is a bad characteristic. It can only be rectified by truthfulness.
[ترجمه ترگمان]Truthfulness و دلیجان diligence یک ویژگی بد است تنها می تواند با صداقت تصحیح شود
[ترجمه گوگل]حقیقت و سرسختی اشتیاق به ویژگی های بد است این تنها می تواند توسط صادق بودن تصحیح شود
10. It was all because of insincerity if Lakita gave up.
[ترجمه ترگمان]به خاطر عدم صداقت بود که Lakita تسلیم شد
[ترجمه گوگل]اگر لاکیتا از بین برود، همه به خاطر بی قید و شرطیت بود
11. The great enemy of clear language is insincerity.
[ترجمه ترگمان]دشمن بزرگ زبان صاف، عدم خلوص نیت است
[ترجمه گوگل]دشمن بزرگی از زبان واضح است
12. Another word is insincerity.
[ترجمه ترگمان]یک کلمه دیگر عدم صمیمیت است
[ترجمه گوگل]کلمه دیگر بیرحمی است
13. The leader is well aware of the dangers of insincerity.
[ترجمه ترگمان]این رهبر به خوبی از خطرات عدم خلوص نیت آگاه است
[ترجمه گوگل]رهبر به خوبی از خطرات بی قید و شرط آگاه است
14. Where the questions of religion are concerned people are guilty of every possible kind of insincerity and intellectual misdemeanor. Sigmund Freud
[ترجمه ترگمان]جایی که مسائل مربوط به مذهب به افراد مربوط می شود، از هرگونه عدم خلوص نیت و تخطی از اصول اخلاقی گناهکار شناخته می شوند زیگموند فروید
[ترجمه گوگل]در جایی که پرسش های مذهبی مربوط به مردم است، گناه هر گونه نوعی بی قید و شرط فکری است فروید زیگموند