کلمه جو
صفحه اصلی

housebroken


معنی : حیوان تربیت شده
معانی دیگر : (مجازی) سربراه، مطیع و منکوب، (سگ و گربه) خانگی، تعلیم یافته (به طوری که برای ادرار کردن به خارج از ساختمان می رود)، مودب، با ادب

انگلیسی به فارسی

مودب، با ادب، حیوان تربیت شده


خانه لرزیدن، حیوان تربیت شده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: trained, as a house pet, to urinate and excrete outside of the house or only in designated areas.

- The puppy is only a few weeks old and not housebroken yet.
[ترجمه ترگمان] این توله سگ فقط چند هفته است و هنوز هم خوش قیافه نیست
[ترجمه گوگل] توله سگ فقط چند هفته است و هنوز خانه نیست

• trained to urinate and defecate outdoors (about a domestic animal)

مترادف و متضاد

حیوان تربیت شده (صفت)
housebroken

جملات نمونه

1. gradually she made her husband housebroken
کم کم شوهر خود را سربراه کرد.

2. The usual run of mugging, housebreaking and shoplifting.
[ترجمه ترگمان]دزدی همیشه دزدی و دزدی از مغازه ها بوده
[ترجمه گوگل]اجرای معمول از بین بردن، خرابکاری و سرقت

3. The little springer spaniel mix is house-broken, and she walks alongside you if you put her on a leash.
[ترجمه ترگمان]سگ springer کوچک خانه خرابه، خانه خرابه، و اگر قلاده را به گردن او بگذاری، در کنار تو راه می رود
[ترجمه گوگل]مخلوط اسپانایین اسپیندر کوچک بر روی خانه خراب است و او در کنار شما پیاده می شود، اگر شما او را در یک دسته کمربند قرار دهید

4. He was housebroken in three days and has never done anything naughty.
[ترجمه ترگمان]سه روز است که خوب تربیت شده و هیچ کار بدی نکرده است
[ترجمه گوگل]او در سه روز خانه را ترک کرد و هیچوقت کاری نیک انجام نداده بود

5. I am housebroken and quiet, loving and healthy.
[ترجمه ترگمان]من تربیت شده و آرام، دوست داشتنی و سالم هستم
[ترجمه گوگل]من خانه خسته و آرام، دوست داشتنی و سالم است

6. Wolves do not train well and cannot be housebroken, due in part to their territorial nature and to the importance of elimination in marking their territories, as well as for other reasons.
[ترجمه ترگمان]گرگ ها به خوبی تربیت نمی کنند و نمی توانند به دلیل ماهیت منطقه ای شان و اهمیت حذف در نشانه گذاری قلمرو خود و نیز دلایل دیگر این کار را انجام دهند
[ترجمه گوگل]گرگ ها به خوبی آموزش نمی دهند و نمی توانند به علت ماهیت سرزمینی و اهمیت حذف در نشانه گذاری سرزمین های خود، و همچنین به دلایل دیگر، به دلیل زلزله خانه شان رخنه نکنند

7. I'm fully housebroken, and only bark if I can see people I love but can't get to them.
[ترجمه ترگمان]من خوب تربیت شده و فقط پارس می کنم که اگر بتوانم مردمی را که دوستشان دارم ببینم، اما نمی توانم به آن ها برسم
[ترجمه گوگل]من به طور کامل خانه را خراب می کنم و فقط پوست می کنم اگر بتوانم مردم را دوست داشته باشم اما نمی توانم به آنها برسم

8. Is your dog housebroken?
[ترجمه ترگمان]آیا dog تربیت شده است؟
[ترجمه گوگل]آیا سگ خانه شما خراب شده است؟

9. You have to keep after your son if he refuses to be housebroken.
[ترجمه ترگمان]اگر او خوب نباشد، باید مراقب پسرت باشی
[ترجمه گوگل]شما باید بعد از اینکه پسرش از خانه بیرون رانده شود، نگه داشته شود

10. I never have to tell him anything more than once. He was housebroken in three days and has never done anything naughty.
[ترجمه ترگمان]من هرگز مجبور نیستم چیزی بیشتر از یک بار به او بگویم سه روز است که خوب تربیت شده و هیچ کار بدی نکرده است
[ترجمه گوگل]من هرگز نباید بیش از یک بار به او بگویم او در سه روز خانه را ترک کرد و هیچوقت کاری نیک انجام نداده بود

11. Dogs readily take to training, and can be easily housebroken.
[ترجمه ترگمان]سگ ها به آسانی آموزش می بینند و می توانند به راحتی قابل ویرایش باشند
[ترجمه گوگل]سگ ها به راحتی به آموزش می پردازند و می توانند به آسانی خانه را ببندند

12. You have keep after your son if he refuses to be housebroken.
[ترجمه ترگمان]اگر او هم خوب تربیت نشده، باید مراقب پسرت باشی
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه پسرش از خانه بیرون زد، پسرش را نگه دارید

13. Would I still be at home if I had been housebroken ?
[ترجمه ترگمان]اگر خوب تربیت شده و خوب تربیت شده بودم، آیا هنوز در خانه بودم؟
[ترجمه گوگل]آیا من هنوز در خانه هستم اگر خانه را لرزاندید؟

Gradually she made her husband housebroken.

کم‌کم شوهر خود را سربه‌راه کرد.



کلمات دیگر: