کلمه جو
صفحه اصلی

pew


معنی : نیمکت، مقام، پیف
معانی دیگر : (در کلیسا)، نیمکت (معمولا چوبی و پشتی دار)، در کلیسا نیمکت، در نیمکت قرار گرفتن، پیف بوی بد

انگلیسی به فارسی

(در کلیسا) نیمکت، مقام، در نیمکت قرار گرفتن، پیف(بوی بد)


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a stationary church bench with a back and often arms at the ends, usu. one of several arranged in rows facing the altar.

(2) تعریف: a seating compartment in a church.

• bench; seat
a pew is a long wooden seat for people in church.

مترادف و متضاد

نیمکت (اسم)
seat, banquette, bench, couch, pew, sofa, settee, squab

مقام (اسم)
post, stand, capacity, dwelling, residence, domicile, order, function, office, status, position, mode, title, tone, eminence, dignity, rank, pew, station, eminency, portfolio

پیف (اسم)
pew

جملات نمونه

1. They pew their churches and sometimes lock them.
[ترجمه ترگمان]به کلیساهای خود نزدیک می شوند و گاهی آن ها را قفل می کنند
[ترجمه گوگل]آنها کلیساها را می کشند و گاهی اوقات آنها را قفل می کنند

2. Claire sat in the front pew.
[ترجمه ترگمان]کلر روی نیمکت جلو نشسته بود
[ترجمه گوگل]کلر در پنجه جلو نشست

3. In the pew opposite Willie were two ginger-haired girls trying to smother their giggles.
[ترجمه ترگمان]در نیمکت مقابل، و یلی، دو دختر مو حنایی رنگ نشسته بودند و سعی می کردند giggles را خفه کنند
[ترجمه گوگل]در اقیانوس مخفی ویلی دو دختر زنجبیلی داشتند که سعی میکردند صدای خود را خفه کنند

4. There is a row of pews on either side of the chapel to seat two in each pew.
[ترجمه ترگمان]یک ردیف نیمکت در دو طرف نمازخانه هست که روی هر نیمکت دو نیمکت بنشیند
[ترجمه گوگل]در هر دو طرف کلیسا یک ردیف از پناهگاه ها وجود دارد تا دو صندلی در هر پنل قرار گیرد

5. Then he fell off the narrow church pew.
[ترجمه ترگمان]سپس از نیمکت باریک کلیسا بیرون افتاد
[ترجمه گوگل]سپس او از کلیسای باریک سقوط کرد

6. She sits in the church pew nest to you each week.
[ترجمه ترگمان]او هر هفته روی نیمکت نیمکت کلیسا می نشیند
[ترجمه گوگل]او در کلیسا در هر هفته به شما ملحق می شود

7. The pew creaked when Keith sat down, and Stella looked across the aisle.
[ترجمه ترگمان]نیمکت به صدا در آمد که کیث روی صندلی نشست و استلا به طرف راهرو نگاه کرد
[ترجمه گوگل]کیت سقوط کرد وقتی که کیت نشست، و استلا در سراسر راهرو نگاه کرد

8. He sat with his eyes closed in the pew.
[ترجمه ترگمان]با چشمان بسته روی نیمکت نشست
[ترجمه گوگل]او با چشمانش بسته شد

9. Everybody was there in the front pew.
[ترجمه ترگمان]همه در نیمکت جلو نشسته بودند
[ترجمه گوگل]همه در پله جلو بود

10. In the front pew the couple sat waiting to be married.
[ترجمه ترگمان]در نیمکت جلو، آن زوج نشسته بودند و منتظر بودند که ازدواج کنند
[ترجمه گوگل]در زوایای جلو، زن و شوهر در حال انتظار برای ازدواج هستند

11. He slipped out of the pew and hurried back down the aisle.
[ترجمه ترگمان]از نیمکت بیرون سرید و با عجله از راهرو پایین رفت
[ترجمه گوگل]او از پله پایین کشید و به سمت پایین رفت

12. He would charge for every pew in the church except those that are placed behind pillars.
[ترجمه ترگمان]به جز آن هایی که در پشت ستون ها واقع شده اند، برای همه نیمکت کلیسا کار می کند
[ترجمه گوگل]او هر کلیسا را ​​در کلیسا بجز کسانی که در پشت ستون قرار می گیرند، شارژ می کنند

13. Take/Grab a pew!
[ترجمه ترگمان]! بگیر بشین، بشین
[ترجمه گوگل]نگاهی / چنگ زدن

14. He sat down in a pew next to the cupboard doors with their beautiful oak grain and old ironwork.
[ترجمه ترگمان]روی نیمکتی کنار دره ای قفسه کنار دره ای کمد نشست و آن grain بلوط و ironwork قدیمی قرار داشت
[ترجمه گوگل]او در کنار درب های کمد نشسته بود و با دانه های بلوط زیبا و ماشین آلات قدیمی اش نشست


کلمات دیگر: