کلمه جو
صفحه اصلی

inoperative


معنی : غیر عملی، پوچ، باطل، غیر موثر، نامعتبر
معانی دیگر : ناکنش ور، خوابیده (کارخانه و غیره)، تعطیل، بی اثر، بی هنایش

انگلیسی به فارسی

غیر عملی، غیر موثر، باطل، نامعتبر، پوچ


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inoperativeness (n.)
(1) تعریف: not in working condition; not functioning.
متضاد: effective, operative
مشابه: dead, unemployed

- an inoperative elevator
[ترجمه ترگمان] یه آسانسور بی اثر
[ترجمه گوگل] یک آسانسور غیر قابل استفاده

(2) تعریف: having no effect.
متضاد: operative, valid
مشابه: void

- inoperative laws
[ترجمه ترگمان] قوانین باطل شده
[ترجمه گوگل] قوانین غیر قابل استفاده

• not operating, out of order, not functioning properly; ineffective
an inoperative rule, principle, or tax is one that does not work any more or that cannot be made to work.

مترادف و متضاد

غیر عملی (صفت)
abstract, impractical, impracticable, infeasible, impossible, inoperative, unpractical, inexecutable, irrealizable

پوچ (صفت)
absurd, futile, void, inoperative, null, empty, hollow, vain, trifling, vacuous, airy, aeriform, invalid, vaporous, frivolous, blank, inane, chaffy, unmeaning, nugatory

باطل (صفت)
futile, void, inoperative, null, vain, invalid

غیر موثر (صفت)
ineffective, ineffectual, inoperative

نامعتبر (صفت)
inoperative, invalid, unreliable, irresponsible

ineffectual


Synonyms: unworkable, defective, broken, faulty, void


جملات نمونه

1. The old regulations became inoperative when the new ones were issued.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که قوانین جدید صادر شدند، مقررات قدیمی باطل شد
[ترجمه گوگل]مقررات قدیمی هنگامی که مقررات جدید صادر شد، از کار افتاد

2. Your insurance policy will become inoperative if your circumstances change.
[ترجمه ترگمان]اگر شرایط شما تغییر کند، سیاست بیمه شما باطل خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر وضعیت شما تغییر کند، بیمه نامه شما غیر فعال خواهد شد

3. This rule is inoperative until further notice.
[ترجمه ترگمان]این قانون تا زمان اعلان بیشتر باطل شده
[ترجمه گوگل]این قانون تا زمانی که متوجه شود، کارکرد ندارد

4. He was, as a result, inoperative with women.
[ترجمه ترگمان]او در نتیجه، در بین زنان باطل شده
[ترجمه گوگل]در نتیجه، او با زنان ناسازگار بود

5. If these are inoperative, a volcano will not erupt again.
[ترجمه ترگمان]اگر این ها باطل شده، باز هم یک کوه آتشفشان فوران نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]اگر این عملیات غیرفعال باشد، آتشفشان دوباره فوران نخواهد کرد

6. Fuel boost pump in right main tank inoperative.
[ترجمه ترگمان]پمپ سوخت در مخزن اصلی راست بی اثر است
[ترجمه گوگل]پمپ افزایش سوخت در مخزن اصلی اصلی غیر فعال است

7. For example : After lavatory service panel inoperative, suspect obstruction.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال: پس از غیرفعال کردن پانل سرویس lavatory، obstruction مشکوک است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال: پس از خاموش کردن پانل سرویس توالت، مشکوک به انسداد

8. Kiriyacitta is also abyakata. Kiriyacitta means inoperative consciousness, and is the state of the arahant.
[ترجمه ترگمان]Kiriyacitta نیز abyakata است Kiriyacitta به معنای آگاهی بی اثر است و حالت of است
[ترجمه گوگل]Kiriyacitta نیز abyakata است Kiriyacitta به معنای هوشیاری غیر فعال است و حالت Arahant است

9. Set brake immediately, and tractor inoperative.
[ترجمه ترگمان]ترمز را فورا تنظیم کنید و تراکتور باطل شده
[ترجمه گوگل]بلافاصله ترمز را تنظیم کرده و تراکتور بی اثر است

10. Solution: IFF inoperative in OFF mode.
[ترجمه ترگمان]راه حل: IFF در حالت خاموش قرار دارد
[ترجمه گوگل]راه حل: IFF خاموش در حالت OFF

11. Of course, Harrison's analysis was inoperative.
[ترجمه ترگمان]البته، تحلیل هریسون معتبر بود
[ترجمه گوگل]البته، تجزیه و تحلیل هریسون غیر فعال بود

12. THE TP SENSOR IS INOPERATIVE.
[ترجمه ترگمان]مدل TP ها inoperative است
[ترجمه گوگل]سنسور TP غیر ضروری است

13. The law has become inoperative.
[ترجمه ترگمان]این قانون باطل شده و باطل می شه
[ترجمه گوگل]این قانون غیر فعال شده است

14. Remote radio switch inoperative.
[ترجمه ترگمان]سوییچ رادیویی از راه دور باطل شد
[ترجمه گوگل]سوئیچ رادیویی از راه دور غیر فعال است

15. Solenoid or starter motor inoperative.
[ترجمه ترگمان]Solenoid یا موتور استارت inoperative
[ترجمه گوگل]موتور سولنوئید یا موتور راه اندازی نشده


کلمات دیگر: