1. And request of inhabitancy condition get more and more higher.
[ترجمه ترگمان]و درخواست شرایط inhabitancy بیشتر و بیشتر می شود
[ترجمه گوگل]و درخواست وضعیت زندگی بیشتر و بیشتر می شود
2. For befitting human inhabitancy and living, constructing landscape city with mountains and rivers becomes Chongqing development goal.
[ترجمه ترگمان]برای befitting انسانی و زندگی، ایجاد شهر مناظر با کوه ها و رودخانه ها، به هدف توسعه Chongqing تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]برای انطباق زندگی و زندگی انسان، ساختن شهرک چشم انداز با کوه ها و رودخانه ها، هدف توسعه شانگینگ است
3. Inhabitancy is the essential requirement for people. As the essential consumption, housing is an important factor to make our lives happy, keep society steady and boost economy.
[ترجمه ترگمان]Inhabitancy یکی از الزامات اساسی برای مردم است به عنوان مصرف اصلی، مسکن عامل مهمی است که زندگی ما را خوشحال می کند، جامعه را ثابت نگه می دارد و اقتصاد را تقویت می کند
[ترجمه گوگل]مسکن برای افراد ضروری است به عنوان مصرف ضروری، مسکن یک عامل مهم برای خوشبختی ما است، جامعه را پایدار و اقتصاد را تقویت می کند
4. Biomass fuels, inhabitancy condition, exposures to respirable particulate matter in work site and childhood respiratory diseases were not related with the prevalence of COPD.
[ترجمه ترگمان]سوخت های زیست توده، شرایط inhabitancy، نوردهی های معرض ذرات معلق در محل کار و بیماری های تنفسی کودکان با شیوع COPD مرتبط نیستند
[ترجمه گوگل]سوخت های زیست توده، شرایط زندگی، قرار گرفتن در معرض ذرات تنفسی در محل کار و بیماری های تنفسی در دوران کودکی با شیوع COPD ارتباط نداشتند
5. This paper takes some domestic and international inhabitancy districts design as example, states the valid way and method to improve living environment.
[ترجمه ترگمان]این مقاله برخی از مناطق domestic داخلی و بین المللی را به عنوان نمونه در نظر می گیرد، روش و روش معتبری برای بهبود محیط زندگی را بیان می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله برخی از طرح های منطقه ای ساکنان داخلی و بین المللی را به عنوان مثال می دهد، راه و روش معتبر برای بهبود محیط زندگی را بیان می کند
6. Therefore, the research of the urban mixed inhabitancy pattern has very important theoretical and the practical significances.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تحقیقات الگوی ترکیبی mixed شهری دارای تئوری نظری بسیار مهم و the کاربردی است
[ترجمه گوگل]بنابراین، مطالعه الگوی شهری مخلوط شهری، اهمیت نظری و عملی بسیار مهمی دارد
7. Inhabitancy is the essential requirement for people. House as the essential consumption is an important factor to make our life happy, keep society steady and promote the economy sustaining.
[ترجمه ترگمان]Inhabitancy یکی از الزامات اساسی برای مردم است چون مصرف اصلی یک فاکتور مهم است که زندگی ما را خوشحال کند، جامعه را حفظ کرده و حفظ اقتصاد را حفظ کند
[ترجمه گوگل]مسکن برای افراد ضروری است خانه به عنوان مصرف ضروری، عامل مهمی برای خوشبختی در زندگی ما است، جامعه را پایدار نگه می دارد و اقتصاد را تقویت می کند
8. With the rise of people's demand on inhabitancy environment, homeintellectualized has become the inevitable trend of the development of dwelling house.
[ترجمه ترگمان]با افزایش تقاضای مردم در محیط inhabitancy، homeintellectualized روند اجتناب ناپذیر توسعه خانه مسکونی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]با افزایش تقاضای مردم در محیط زیست، محیط زیست به طور غیرقابل پیش بینی توسعه خانه های مسکونی تبدیل شده است
9. As a part of the social custom, the inhabitancy custom is also a reflection of social politics, economics and culture.
[ترجمه ترگمان]سنت inhabitancy به عنوان بخشی از عرف اجتماعی نیز بازتابی از سیاست اجتماعی، اقتصاد و فرهنگ است
[ترجمه گوگل]به عنوان بخشی از آداب و رسوم اجتماعی، سفارشی ساکنان نیز بازتاب سیاست اجتماعی، اقتصاد و فرهنگ است
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
11. Inhabitancy configuration and collective inhabitation work on social distance.
[ترجمه ترگمان]پیکربندی Inhabitancy و inhabitation جمعی در فاصله اجتماعی کار می کنند
[ترجمه گوگل]پیکربندی اقلیمی و مشاغل جمعی بر روی فاصله اجتماعی کار می کنند
12. The natural cultures of sea-sides and gardens of Dalian, and the social cultures of its squares, buildings, fashion, food, inhabitancy, traffic and festivals all have different effect on the course.
[ترجمه ترگمان]فرهنگ های طبیعی کناره ها و باغ های دالیان و فرهنگ های اجتماعی میادین آن، ساختمان ها، مد، غذا، inhabitancy، ترافیک و فستیوال ها در این دوره تاثیر متفاوتی دارند
[ترجمه گوگل]فرهنگ های طبیعی دریاها و باغ های دالیان و فرهنگ های اجتماعی آن از میدان ها، ساختمان ها، مد، غذا، محل سکونت، ترافیک و جشنواره ها متفاوت است
13. Party B promises to Party A that the leased premises will be used for inhabitancy, and promises to strictly obey relevant national and municipal regulations on premises use and property management.
[ترجمه ترگمان]حزب B به حزب الف قول می دهد که محل اجاره ای برای inhabitancy استفاده می شود و قول می دهد که مقررات محلی و شهرداری مربوطه را در مورد استفاده و مدیریت دارایی به شدت اجرا کند
[ترجمه گوگل]حزب B به حزب A وعده می دهد که محل اجاره بها برای ساکنان استفاده می شود و وعده داده می شود که به طور جدی قوانین ملی و شهری را در مورد استفاده از محل و مدیریت اموال اطاعت کند
14. It can realize the management of property, customer in a small area of inhabitancy.
[ترجمه ترگمان]آن می تواند مدیریت دارایی، مشتری را در یک ناحیه کوچک از inhabitancy تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]این می تواند مدیریت مالکیت، مشتری در یک منطقه کوچکی از جمعیت را درک کند
15. But with the reforming of housing system and the developing of real estate market, gigantic change happened in the inhabitancy configuration of Chinese townsmen.
[ترجمه ترگمان]اما با اصلاح سیستم مسکن و توسعه بازار املاک و مستغلات، تغییر بزرگی در پیکربندی inhabitancy شهروندان چینی رخ داد
[ترجمه گوگل]اما با اصلاح سیستم مسکن و توسعه بازار املاک و مستغلات، تغییرات غول پیکر در شهرک های شهر چینی اتفاق افتاد