1. A decision to restitute gold requires support from an 85 percent majority of the total voting power.
[ترجمه ترگمان]تصمیم به restitute طلا نیازمند حمایت از اکثریت ۸۵ درصد از کل قدرت رای است
[ترجمه گوگل]تصمیم برای بازگرداندن طلا نیاز به حمایت از اکثریت 85 درصد از کل قدرت رای گیری دارد
2. The meaning of fei-ming's workings is to restitute and extending the hidden functions of fiction that had once possessed.
[ترجمه ترگمان]معنای کار fei to کردن و بسط دادن عملکردهای پنهان تخیلی است که زمانی صاحب آن بودند
[ترجمه گوگل]معنای عملیات فیمینم این است که بازگرداندن و گسترش توابع پنهان داستان که بعدها ادراک کرد
3. To restitute archaic geographical entironment and make a discussion disc combined with the cause of the New Stone Age culture area variety by entironment vicissitude.
[ترجمه ترگمان] To restitute archaic geographical and disc a make make combined with with the the area culture variety Age New New the the of of of of vicissitude vicissitude vicissitude vicissitude vicissitude of entironment entironment entironment entironment entironment entironment entironment entironment entironment by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by by
[ترجمه گوگل]برای بازنویسی مجوز قانونی جغرافیایی و ایجاد یک دیسک بحث و گفتگو با علت عناصر فرهنگ منطقه فرهنگ عصر جدید با نهایت حق تقدم
4. Service the Development, Engage Talents, Position Talents, Restitute the System, Explore High Talents and Equalize the Overall Instigation.
[ترجمه ترگمان]خدمات توسعه، Talents، Talents Position، Restitute، System System، Talents High و Equalize روی کل Instigation را بررسی کنید
[ترجمه گوگل]خدمات توسعه، استعدادهای درونی، استعدادهای موقعیت، سیستم را بازنشستگی، کاستن استعدادهای بالایی و انعطاف دادن انگیزه کلی را در بر می گیرد
5. He was obliged to restitute the money to its owner.
[ترجمه ترگمان]ناچار شد پول را به صاحبش برساند
[ترجمه گوگل]او مجبور شد پول را به صاحبش بازگرداند
6. Normally, obligor can restitute only from the assignor if the creditor's right assigned doesn't exist or obligor revokes the contract.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، اگر طرف راست بستانکار برای این قرارداد وجود نداشته باشد یا obligor قرارداد را امضا کند، obligor می تواند فقط از the استفاده کند
[ترجمه گوگل]به طور معمول، متقاضی می تواند تنها از طرف تخصیص دهنده مجددا بازگردد، در صورتی که حق الزام آور بدهکار وجود نداشته باشد یا متعهد، قرارداد را لغو می کند
7. The court ordered the people living in the house to restitute it to its rightful owners.
[ترجمه ترگمان]دادگاه دستور داد که مردم در خانه زندگی کنند تا آن را به صاحبان اصلیش restitute
[ترجمه گوگل]دادگاه به مردم محلی در خانه دستور داد تا آن را به صاحبان قانونی خود بازگردانند
8. Investigate and explore the treatment to reduce the spinal cord injury and restitute the spinal cord function has become an important subject in medicine field .
[ترجمه ترگمان]بررسی و بررسی این درمان برای کاهش آسیب طناب نخاعی و آسیب زدن به عملکرد طناب نخاعی، موضوع مهمی در زمینه پزشکی شده است
[ترجمه گوگل]بررسی و کشف درمان برای کاهش آسیب نخاعی و بازگرداندن عملکرد نخاعی تبدیل به موضوع مهم در زمینه پزشکی شده است
9. Secondly, this paper elaborated the process of making use of the virtual reality technology to restitute ancient architecture, and meanwhile, summarized some steps which need to pay attention to.
[ترجمه ترگمان]دوم، این مقاله فرآیند استفاده از فن آوری واقعیت مجازی را به معماری باستانی restitute، و در عین حال برخی از گام هایی را که باید به آن ها توجه شود را خلاصه کرده است
[ترجمه گوگل]ثانیا، این مقاله، روند استفاده از تکنولوژی واقعیت مجازی را برای بازگرداندن معماری باستانی، و در عین حال، خلاصه ای از گام هایی را که نیاز به توجه دارد، بررسی می کند
10. Human organism could keep healthy through regulating homeostasis itself, but when interference force is above self-regulation force, external factors are needed to restitute the homeostasis.
[ترجمه ترگمان]ارگانیسم انسان می تواند از طریق تنظیم خود homeostasis سالم بماند، اما هنگامی که نیروی مداخله بالاتر از نیروی خود - مقررات است، عوامل خارجی برای حفظ the ضروری هستند
[ترجمه گوگل]ارگانیسم انسان میتواند از طریق تنظیم هوموتازیس خود، اما هنگامی که نیروی مداخله بیشتر از نیروی خود تنظیم باشد، برای جلوگیری از هوموتازی، نیازهای خارجی لازم است
11. On the other hand, virtual reality have good effect in character's virtual restitute, which satisfied the need of museum to exhibit Bamboo Slips to people in effective and low-cost way.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، واقعیت مجازی اثر خوبی در restitute مجازی شخصیت دارد، که نیاز به موزه برای نشان دادن Slips بامبو به مردم در روش موثر و کم هزینه را ارضا می کند
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، واقعیت مجازی در بازنویسی مجدد شخصیت اثر خوبی دارد، و این نیاز به موزه را برای رفع موانع بامبو به مردم در مواقع موثر و کم هزینه رفع کرد
12. When the assignment is invalid, obligor has the right to restitute from assignee those obligor gives to the assignee and in theory the right is the claim of property right or unjust enrichment.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تکلیف نامعتبر است، obligor حق دارد از وکیلش به عنوان وکیل دفاع کند و در نظریه حق ادعای حق مالکیت یا غنی سازی ناعادلانه را داشته باشد
[ترجمه گوگل]هنگامی که وظیفه نامعتبر است، متقاضی حق دارد که از وکیل مجددی که وکیل به وکیل داده است بازپرداخت کند و در تئوری حق ادعای مالکیت یا غنی سازی غیرقانونی است
13. Tidy up the connected and well wrapped wires, try to restitute it and make it well viewed.
[ترجمه ترگمان]سیم های متصل شده و محکم را امتحان کنید، سعی کنید آن را روشن کنید و آن را به خوبی بررسی کنید
[ترجمه گوگل]سیمانی متصل شده و به خوبی پیچیده را مرتب کنید، سعی کنید آن را بازگردانید و آن را به خوبی مشاهده کنید
14. Conclusion After the cervical spinal canal internal and external tumor resection, cervical lateral mass plate technique can restitute the stability of cervical spine much better.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری بعد از the های داخلی و خارجی مجرای رحم و خارجی، روش بشقاب بزرگ رحم می تواند ثبات ستون فقرات را بسیار بهتر کند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری پس از برداشتن تومور داخلی و خارجی کانال نخاعی سرویکال، تکنیک بشقاب جبهه گردنی میتواند ثبات ستون فقرات گردن را بسیار بهتر کند