کلمه جو
صفحه اصلی

inhabitation


معنی : خانقاه
معانی دیگر : نشیمندی، درزیستی، سکنی گزینی، سکونت، اقامت، خانه گیری، خانه گزینی

انگلیسی به فارسی

نشیمندی، درزیستی، سکنیگزینی، سکونت


انگلیسی به انگلیسی

• act of living or residing in; state of being inhabited

مترادف و متضاد

خانقاه (اسم)
abbey, monastery, convent, friary, house, inhabitation

جملات نمونه

1. The inhabitation problem is the eternal subject of human society.
[ترجمه ترگمان]مساله inhabitation موضوع ابدی جامعه انسانی است
[ترجمه گوگل]مشکل مسکن موضوع ابدی جامعه بشری است

2. Inhabitation rights hold a crucial position in the rights of survival.
[ترجمه ترگمان]حقوق inhabitation جایگاه بسیار مهمی در حقوق بقا دارد
[ترجمه گوگل]حقوق اقامت در جایگاه حیاتی در حقوق بقای قرار دارد

3. Gansu province is the main area of Muslim inhabitation in the west - north area of China.
[ترجمه ترگمان]گانسو یکی از شهرستان های استان Muslim در شمال غربی چین است
[ترجمه گوگل]استان گانسو منطقه اصلی ساکنان مسلمان در غرب - منطقه شمال چین است

4. On the base of inhabitation environment, we would prefer dwelling to building.
[ترجمه ترگمان]در پایه محیط inhabitation، ترجیح می دهیم به ساختمان برویم
[ترجمه گوگل]بر اساس محیط زیست، ما ترجیح می دهیم خانه را به ساختمان بسپاریم

5. On the premise of solving basic inhabitation requirement, people intersperse the request of residential environment from the indoor equipments to outdoor environment and landscape.
[ترجمه ترگمان]در مورد نیاز به حل مسایل اساسی inhabitation، مردم درخواست محیط مسکونی را از تجهیزات داخلی به محیط و چشم انداز فضای باز تایید می کنند
[ترجمه گوگل]بر اساس پیش فرض نیاز اساسی ساکنین، مردم محیط زیست مسکونی را از تجهیزات داخل ساختمان به محیط و چشم انداز در فضای باز تقسیم می کنند

6. One person can set up the right of inhabitation by willing, bequeathing contracting and so on.
[ترجمه ترگمان]یک نفر می تواند با تمایل، بستن قرارداد و غیره را تنظیم کند
[ترجمه گوگل]یک نفر می تواند با تمایل به سرپناه، اجازه اقامت و غیره را تنظیم کند

7. In the past, archaeologist judged and investigated the nomadic relics through "move mode", "inhabitation form" with "farm living" etc. But this judging way is a little metaphysics.
[ترجمه ترگمان]در گذشته، باستان شناس آثار nomadic را از طریق \"مد حرکت\"، \"شکل inhabitation\" با \"زندگی مزرعه\" مورد بررسی و بررسی قرار داد اما این روش داوری کمی متافیزیک است
[ترجمه گوگل]در گذشته، باستان شناس، اقلام عشایری را از طریق حالت «حرکت»، «فرم ساکن شدن» با «مزرعه زندگی» و غیره مورد بررسی و بررسی قرار داد اما این راه قضاوت، متافیزیکی است

8. Cities and countryside are the main inhabitation communities for human being.
[ترجمه ترگمان]شهرها و حومه شهر اصلی inhabitation برای انسان هستند
[ترجمه گوگل]شهرها و حومه ها جوامع ساحلی اصلی برای انسان هستند

9. Inhabitancy configuration and collective inhabitation work on social distance.
[ترجمه ترگمان]پیکربندی Inhabitancy و inhabitation جمعی در فاصله اجتماعی کار می کنند
[ترجمه گوگل]پیکربندی اقلیمی و مشاغل جمعی بر روی فاصله اجتماعی کار می کنند

10. He studied the creation and inhabitation and demise of the colony.
[ترجمه ترگمان]او ایجاد و نابودی و نابودی کلنی را مورد مطالعه قرار داد
[ترجمه گوگل]او درباره ایجاد و سکونت و نابودی مستعمره مطالعه کرد

11. House is a home. It provides human one - hundred - percent port where everyone expects to poetic inhabitation.
[ترجمه ترگمان]خانه یک خانه است این شهر یک بندر ۱۰۰ درصد برای انسان فراهم می کند که در آن همه انتظار دارند inhabitation شاعرانه باشند
[ترجمه گوگل]خانه خانه است این یک بندر انسانی را که در آن هر کس به سکونت شاعرانه می اندیشد، فراهم می کند

12. Tests on spore germination indicated that the fermentation product of N18 had an inhabitation of 9 47% and 9 15% against Bipolaris sorokiniana and Cercospora sorghi, respectively.
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها روی germination spore نشان داد که محصول تخمیر of به ترتیب دارای inhabitation ۹ % و ۹ درصد در برابر Bipolaris sorokiniana و Cercospora sorghi می باشد
[ترجمه گوگل]تست های جوانه زنی اسپور نشان داد که محصول تخمیر N18 به ترتیب به ترتیب 9/47٪ و 15/9٪ در مقابل Bipolaris sorokiniana و Cercospora sorghi قرار داشت

13. With the increase of aging population, how to solve the question of senior's inhabitation exigent.
[ترجمه ترگمان]با افزایش جمعیت سالمند، چگونگی حل مساله of exigent ارشد
[ترجمه گوگل]با افزایش جمعیت پیرامون، چگونگی حل مساله سکونت اقوام ارشد بی سابقه است

14. Conclusion The Qianliean pellet has an obvious effect on the inhabitation of prostatitis.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری گلوله Qianliean یک اثر واضح بر روی inhabitation of دارد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری پلت کیانلین اثر شگرفی بر سکونت پروستاتیت دارد


کلمات دیگر: