1. he sent ambassadors hotfoot to the turks
با شتاب نزد ترکان سفیر فرستاد.
2. She'd come hotfoot from the palace with the latest news.
[ترجمه ترگمان]با آخرین اخبار از قصر بیرون امده بود
[ترجمه گوگل]او با آخرین اخبار از قصر می آید
3. The children come running hotfoot when they hear tea is ready.
[ترجمه ترگمان]بچه ها وقتی صدای چای را می شنوند، دوان دوان می آیند
[ترجمه گوگل]وقتی چای خوابیده آماده می شود، بچه ها با صدای بلند می خندند
4. He had just arrived hotfoot from London.
[ترجمه ترگمان]تازه از لندن آمده بود
[ترجمه گوگل]او تازه وارد لندن شده بود
5. The children came running hotfoot when they heard tea was ready.
[ترجمه ترگمان]بچه ها وقتی صدای چای را شنیدند، دوان دوان وارد شدند
[ترجمه گوگل]وقتی خوابیده بود چای آماده بود، بچه ها با صدای بلند می خندیدند
6. He was struck by Bastin's cool, calculated style, and set out hotfoot for Devon.
[ترجمه ترگمان]از روش حساب شده و حساب شده \"بستن\" استفاده کرد و برای دوان دوان دوان رفت
[ترجمه گوگل]او توسط سبک بامزه باستین تحت تأثیر قرار گرفت و برای دون به راه افتاد
7. I have an unnerving sensation that someone is giving me a hotfoot in my left shoe.
[ترجمه ترگمان]این احساس unnerving را دارم که یک نفر به من یک hotfoot در کفش چپ من می دهد
[ترجمه گوگل]من یک احساس ناخوشایند داشتم که کسی به من چسبیده به کفش چپ من
8. The movie will begin in five minutes. we'd better hotfoot it to the theater.
[ترجمه ترگمان]فیلم تا پنج دقیقه دیگه شروع میشه بهتره بریم سینما
[ترجمه گوگل]این فیلم در پنج دقیقه آغاز خواهد شد ما بهتر است آن را به تئاتر برسانیم
9. Like Bernard Shaw, he has tickled his readers'funny bone with a cultural hotfoot.
[ترجمه ترگمان]مانند برنارد شاو، او خوانندگان مضحک خود را با یک hotfoot فرهنگی غلغلک داد
[ترجمه گوگل]همانند برنارد شاو، او استخوان خنده خواننده خود را با یک چتربازی فرهنگی گم کرده است