کلمه جو
صفحه اصلی

inharmonious


معنی : غیر متجانس، ناموزون، بی اهنگ
معانی دیگر : ناهمساز، ناهماهنگ، ناساز، ناهماوا، inharmonic م

انگلیسی به فارسی

( inharmonic ) ناموزون، بی اهنگ


ناهمگون، ناموزون، غیر متجانس، بی اهنگ


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inharmoniously (adv.), inharmoniousness (n.)
(1) تعریف: not in harmony; discordant.
متضاد: harmonious
مشابه: ajar

(2) تعریف: in conflict or disagreement.
متضاد: harmonious
مشابه: ajar

• not harmonious, discordant, dissonant

مترادف و متضاد

غیر متجانس (صفت)
inharmonic, heterogeneous, incoherent, various, heterologous, inharmonious, inaccordant

ناموزون (صفت)
inharmonic, inharmonious

بی اهنگ (صفت)
tuneless, inharmonic, toneless, inharmonious

جملات نمونه

1. There are inharmonious phenomena in traditional clinical teaching.
[ترجمه ترگمان]پدیده های inharmonious در آموزش بالینی سنتی وجود دارند
[ترجمه گوگل]در تدریس بالینی سنتی پدیده های غیرواقعی وجود دارد

2. Now, people is inharmonious in the respect of improving an environment.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، مردم نسبت به بهبود محیط ناهماهنگ هستند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، مردم در رابطه با بهبود محیط زیست ناهموار هستند

3. Inharmonious elements exist in China - EU relations in spite of the development of the overall relations.
[ترجمه ترگمان]عناصر inharmonious علی رغم توسعه روابط کلی، در روابط چین و اتحادیه اروپا وجود دارند
[ترجمه گوگل]عناصر انحرافی در چین و روابط اتحادیه اروپا وجود دارد علی رغم توسعه روابط کلی

4. The research can be used to interpret similar inharmonious thickness variation in isochronic strata correlation.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق می تواند برای تفسیر تغییرات ضخامت ناهماهنگ مشابه در همبستگی لایه های isochronic استفاده شود
[ترجمه گوگل]این تحقیق می تواند برای تفسیر تغییرات مشابه ضخامت ناحیه ای در همبستگی های ایزوچرونیک ها استفاده شود

5. Inharmonious situations at home may be extremely upsetting for you today.
[ترجمه ترگمان]وضعیت های اورژانسی منزل ممکن است برای شما بسیار ناراحت کننده باشد
[ترجمه گوگل]وضعیت درون سازمانی در خانه امروز ممکن است برای شما بسیار ناراحت کننده باشد

6. An old industrial plant is always inharmonious with a rapidly developing international metropolis city, and then it is not long before its gradual disappearance.
[ترجمه ترگمان]یک کارخانه قدیمی صنعتی همیشه با یک شهر بزرگ با سرعت در حال توسعه هماهنگ است و بعد از ناپدید شدن تدریجی آن خیلی طول نمی کشد
[ترجمه گوگل]یک کارخانه صنعتی قدیمی همواره با یک شهر بزرگ در حال توسعه بین المللی به سرعت در حال ناهماهنگی است و پس از آن، مدتها قبل از ناپدید شدن تدریجی آن، خیلی طول نکشید

7. In the light of these inharmonious phenomena, advances several measures for constructing the harmonious university library.
[ترجمه ترگمان]در پرتو این پدیده متضاد، چندین معیار برای ساخت کتابخانه دانشگاه هماهنگ را مطرح می کند
[ترجمه گوگل]با توجه به این پدیده های ناهمگون، چندین اقدام برای ایجاد کتابخانه دانشگاه هماهنگ وجود دارد

8. The acknowledgement is an eccentric child by oneself, saying the oneself with others of inharmonious.
[ترجمه ترگمان]این تصدیق یک کودک غیر عادی است و باخود می گوید که خود فرد با دیگران ناهماهنگ است
[ترجمه گوگل]تصدیق یک کودک بی عاطفه توسط خودش است، خود را با دیگران غیرمعمول می گوید

9. A pretty girl with bad manners will be definitely considered inharmonious.
[ترجمه ترگمان]یک دختر زیبا با رفتار بد بدون شک به عنوان ناهماهنگ به نظر خواهد رسید
[ترجمه گوگل]یک دختر زیبا با رفتارهای بد قطعا در نظر گرفته می شود nonharmonious


کلمات دیگر: