1. Above the Griffon Gate a towering griffon five hundred feet high seemed to leap from the mountain.
[ترجمه ترگمان]بالای دروازه griffon، حدود پانصد متر ارتفاع داشت که به نظر می رسید از کوه بجهد
[ترجمه گوگل]در بالای دروازه گریفون، یک قاعده ی بلند قدانه پنجاه پا بالا به نظر می رسد از کوه جهش پیدا کند
2. On a snowy Spanish hillside in Aragon, a griffon vulture vies with a raven for a scrap of food.
[ترجمه ترگمان]در یک تپه پوشیده از برف و برف در آراگون، یک لاش خور griffon برای یک تکه غذا با یک کلاغ مبارزه می کند
[ترجمه گوگل]در یک تپه برفی اسپانیایی در آراگون، یک تپه گریفون با یک کرگدن برای یک قاشق غذائی می بیند
3. This is the Ruppell's Griffon Vulture.
[ترجمه ترگمان]این کرکس سیاه Ruppell است
[ترجمه گوگل]این ریش سفید گوروف Ruppell است
4. Griffon: You! Are you the human, the son of Sparda who challenges the Darkness Mundus?
[ترجمه ترگمان]griffon: تو! آیا تو انسان هستی، پسر of که تاریکی را به چالش می کشد؟
[ترجمه گوگل]گریفون: تو! آیا شما انسان، پسر Sparda که Darkness Mundus را به چالش می کشد؟
5. Although intelligent, a griffon requires training before it can bear a rider in combat.
[ترجمه ترگمان]اگر چه باهوش است، یک griffon قبل از اینکه بتواند سوارش را در نبرد تحمل کند، نیازمند آموزش است
[ترجمه گوگل]گرچه هوشمند، یک گریفون نیاز به آموزش دارد تا بتواند سوارکار را در جنگ بپذیرد
6. In this photo, a Eurasian griffon that sells for $650 poses for a portrait in a pet shop in Baghdad, Iraq.
[ترجمه ترگمان]در این عکس، یک griffon یورو آسیا که ۶۵۰ دلار به فروش می رسد، برای یک پرتره در یک مغازه حیوانات خانگی در بغداد، عراق، ژست می گیرد
[ترجمه گوگل]در این عکس یک قارچ اوراسیایی که 650 دلار برای یک پرتره در فروشگاه حیوان خانگی در بغداد عراق فروخته است
7. Riding a griffon requires an exotic saddle.
[ترجمه ترگمان] سواری با یه حیوون ها به یه زین exotic نیاز داره
[ترجمه گوگل]سواری یک قارچ نیاز به یک زینتی عجیب و غریب دارد
8. The Griffon Vultures circle overhead, observing all this, knowing their timing has to be 'just right, ' they begin their group descent.
[ترجمه ترگمان]لاشخورها به دور سرم حلقه می زنند و همه این ها را تماشا می کنند، چون می دانند که زمان بندی آن ها باید درست باشد، آن ها شروع به فرود آمدن می کنند
[ترجمه گوگل]سرچشمه های گریفون، با رعایت تمام این موارد، دانستن زمان بندی آنها باید درست باشد، آنها شروع به از بین رفتن گروه خود می کنند
9. Why does the griffon master tell you to "keep your feet on the ground" before he sends you flying?
[ترجمه ترگمان]چرا ارباب griffon به شما می گوید که قبل از این که شما را به پرواز برساند، پای خود را روی زمین بگذارید؟
[ترجمه گوگل]چرا استاد گریفون به شما می گوید قبل از اینکه شما پرواز کند، 'پای خود را روی زمین نگه دارید'؟
10. The Griffon has a larger capacity, over 36 liters, but it's just about the same external size as its predecessor.
[ترجمه ترگمان]griffon دارای ظرفیت بزرگ تر، بیش از ۳۶ لیتر است، اما دقیقا همان اندازه خارجی قبلی است
[ترجمه گوگل]گریفون ظرفیت بالاتری دارد، بیش از 36 لیتر، اما در مورد اندازه های خارجی همانند سلف آن است
11. The Griffon was originally developed for naval aircraft like this Fairey Firefly, the torque being intended to take the aircraft away from the superstructure on takeoff, rather than towards it.
[ترجمه ترگمان]griffon ابتدا برای هواپیماهای نیروی دریایی مثل این Fairey Fairey ایجاد شد، گشتاور در نظر گرفته شد که هواپیما را از the خارج کند و نه به سمت آن
[ترجمه گوگل]Griffon در ابتدا برای هواپیماهای دریایی مانند Fairey Firefly طراحی شده بود، گشتاور که در نظر گرفته شده بود تا هواپیما را دور از بالای ساخت و ساز در ابتدای فرود قرار دهد، نه به سمت آن
12. Griffon:Master! Please grant me one last surge of power. . . the power to.
[ترجمه ترگمان]ارباب! خواهش می کنم آخرین موج قدرت رو به من بده
[ترجمه گوگل]گریفون: استاد! لطفا آخرین بار قدرت را به من بدهید قدرت به
13. Mundus: Griffon, you have failed me. You are no longer worthy.
[ترجمه ترگمان] griffon \"، تو منو ناامید کردی\" تو دیگه لایق این نیستی
[ترجمه گوگل]ماندوز: گریفون، تو منو شکستی شما دیگر ارزشمند نیستید
14. We went to three pet shops before we found a pair of gray Brussels griffons.
[ترجمه ترگمان]ما قبل از اینکه دو مغازه کوچک در بروکسل را پیدا کنیم، به سه مغازه حیوانات خانگی رفتیم
[ترجمه گوگل]قبل از پیدا کردن یک جفت گریپون های خاکستری خاکستری، ما به سه فروشگاه حیوان خانگی رفتیم