کلمه جو
صفحه اصلی

phobic


معنی : تشویشی، وابسته به ترس بیجا
معانی دیگر : وابسته به ترس بیجا، تشویشی

انگلیسی به فارسی

ترس آلود، همراه با ترس، آمیخته با ترس


دچار ترس، دچار واهمه


مبتلا به ترس (بیمارگونه)، مبتلا به واهمه


فوبیایی، تشویشی، وابسته به ترس بیجا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to, characteristic of, or exhibiting a phobia.

- She has a phobic response to dogs which prevents her from walking anywhere.
[ترجمه ترگمان] واکنش phobic به سگ ها دارد که مانع راه رفتن او به هر جایی می شود
[ترجمه گوگل] او پاسخ سمبلیک به سگ دارد که مانع از رفتن او به هر کجا می شود

• pertaining to a phobia; suffering from a phobia, suffering from a strong irrational fear of a particular thing
a phobic feeling, reaction, and so on results from or is related to a strong, irrational fear or hatred of something.
someone who is phobic has a strong, irrational fear or hatred of something. adjective here but can also be used as a count noun. e.g....school phobics.

مترادف و متضاد

تشویشی (صفت)
phobic

وابسته به ترس بیجا (صفت)
phobic

fearful


Synonyms: afraid, anxious, apprehensive, discomposed, disquieted, disturbed, frightened, have cold feet, irrational, jittery, jumpy, nervous, neurotic, panicky, scared, shy, skittish, tense, worried


جملات نمونه

1. Many children acquire a phobic horror of dogs.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کودکان ترس و وحشت از سگ ها را به دست می آورند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان وحشت فوبی از سگ ها را بدست می آورند

2. Why are so many companies phobic about employing fat people?
[ترجمه ترگمان]چرا تعداد زیادی از شرکت ها در مورد استخدام افراد چاق می ترسند؟
[ترجمه گوگل]چرا بسیاری از شرکت ها در مورد استفاده از افراد چاق فوبیک هستند؟

3. I wouldn't describe myself as phobic but I don't like heights.
[ترجمه ترگمان]خودم را به اندازه اضطراب و اضطراب توصیف نمی کنم، اما از ارتفاع خوشم نمی آید
[ترجمه گوگل]من خودم را به عنوان فجیع توصیف نمی کنم، اما ارتفاعات را دوست ندارم

4. In Victorian times people were phobic about getting on trains. They weren't used to it.
[ترجمه ترگمان]در دوران ویکتوریا مردم از سوار شدن در قطار وحشت داشتند به آن عادت نداشتند
[ترجمه گوگل]در زمان ویکتوریا مردم در مورد رفتن به قطار فمور بودند آنها به آن نگفته بودند

5. For individuals with phobic anxiety, these tasks include graded exposure to progressively more difficult avoided situations.
[ترجمه ترگمان]برای افراد با اضطراب phobic، این وظایف شامل قرار گرفتن درجه بندی شده برای اجتناب از شرایط سخت تر و سخت تر می شود
[ترجمه گوگل]برای افراد مبتلا به اضطراب فوبی، این وظایف عبارتند از قرار گرفتن در معرض درجه بندی به طور مداوم بیشتر از شرایط اجتناب ناپذیر است

6. This often occurs in a phobic situation, such as a crowded noisy room, or under circumstances of tension.
[ترجمه ترگمان]این امر اغلب در وضعیت phobic، مانند یک اتاق شلوغ شلوغ، و یا تحت شرایط تنش رخ می دهد
[ترجمه گوگل]این اغلب در یک وضعیت فوبی، مانند یک اتاق پر سر و صدا و یا تحت شرایط تنش، رخ می دهد

7. Phobic disorder is a general term for all phobias.
[ترجمه ترگمان]اختلال phobic اصطلاحی عمومی برای همه هراس ها است
[ترجمه گوگل]اختلال فوبی یک اصطلاح کلی برای همه ترسهاست

8. In exposure therapy, the phobic person puts him or herself in the presence of whatever they fear--heights, spiders, etc. --until, through habituation, they lose their fear of that situation or object.
[ترجمه ترگمان]در درمان قرار گرفتن در معرض خطر، از ترس از آن موقعیت یا جسم، از ترس از آن موقعیت یا اشیا ترس خود را از دست می دهند
[ترجمه گوگل]در صورت قرار گرفتن در معرض درمان، فرد مبتلا به افسردگی خود را در حضور هر چه که می ترسد - ارتفاعات، عنکبوت و غیره قرار می دهد - تا زمانی که عادت داشتند، ترس خود را از این وضعیت یا هدف می گیرند

9. They teach phobic people how to deal with their fears and, eventually, overcome them.
[ترجمه ترگمان]آن ها به مردم phobic یاد می دهند که چطور با ترس ها سر و کار داشته باشند و در نهایت بر آن ها غلبه کنند
[ترجمه گوگل]آنها به افراد فجیع می آموزند چگونه با ترس خود مقابله کنند و در نهایت بر آنها غلبه کنند

10. Phobic neurosis happened more often in female, especially those above 12 years old, than in male patients.
[ترجمه ترگمان]روان نژندی او بیشتر در زنان، به خصوص آن هایی که بالای ۱۲ سال سن دارند، نسبت به بیماران مرد
[ترجمه گوگل]عصب فوبیایی بیشتر در زنان، به خصوص کسانی که بیش از 12 سال سن دارند، بیشتر از مردان مذکر است

11. We humans are a very, very death phobic species. We will do almost anything to avoid the pain that acts based on the thanatos instinct can bring.
[ترجمه ترگمان]ما انسان ها گونه های very و death هستیم ما تقریبا هر کاری انجام خواهیم داد تا از دردی که براساس غریزه thanatos عمل می کند جلوگیری کنیم
[ترجمه گوگل]ما انسان ها یک گونه بسیار وحشتناک مرگ است ما تقریبا هر کاری را انجام خواهیم داد تا از درد که بر اساس غریزه تپاتوس می تواند جلوگیری شود جلوگیری شود

12. Obsessive neurosis is one of three kinds of neurosis, which are obsessive neurosis, hysteria and phobic neurosis, of Freud's study.
[ترجمه ترگمان]روان نژندی، یکی از سه نوع روان نژندی است، که are روان نژندی، هیستری و phobic روان نژندی است
[ترجمه گوگل]نوروسیزی وسواسی یکی از سه نوع نوروز است که مطالعات فروید درباره ی نوروزهای وسواسی، هیستری و نوروفیزی فوبی است

13. Lipids are organic compounds that are quite hydro - phobic.
[ترجمه ترگمان]Lipids ترکیبات آلی هستند که کاملا آبی هستند
[ترجمه گوگل]لیپید ها ترکیبات ارگانیک هستند که کاملا هیدروتربیت هستند

14. Results: The emergency in CT - room included allergy, breathe - cardiac arrest, phobic reaction, epilepsy, hemoptysis.
[ترجمه ترگمان]نتایج: وضعیت اضطراری در CT شامل آلرژی، تنفس بدبو، واکنش phobic، صرع، hemoptysis است
[ترجمه گوگل]نتایج اورژانس در اتاق CT شامل آلرژی، تنفس - توقف قلب، واکنش فوبی، صرع، هموپتیز

پیشنهاد کاربران

هراس ( روان شناسی )

ترس بدون دلیل منطقی

فوبیا
ترس غیر منطقی
هراس


کلمات دیگر: