1. base ingratitude
ناشکری خفت انگیز
2. he bewailed the ingratitude of his children
او از ناسپاسی فرزندانش شکایت داشت.
3. they proved their ingratitude by killing their kind host
آنان با کشتن میزبان مهربان خود نمک نشناسی خود را ثابت کردند.
4. The person always returns ingratitude for kindness.
[ترجمه ترگمان]این شخص همیشه ناسپاسی می کند
[ترجمه گوگل]این فرد همیشه به خاطر مهربانی، بی احترامی می کند
5. She read me a stern lecture on ingratitude.
[ترجمه ترگمان]او برایم یک سخنرانی جدی با ناسپاسی خواند
[ترجمه گوگل]او به من یک سخنرانی سخت در مورد نادان بودن را خواند
6. Her help was met with ingratitude and unkindness.
[ترجمه ترگمان]کمکش با ناسپاسی و unkindness آشنا شد
[ترجمه گوگل]کمکش با نادانی و بی کفایتی ملاقات کرد
7. She was saddened by her son's ingratitude.
[ترجمه ترگمان]از حق ناشناسی پسرش ناراحت بود
[ترجمه گوگل]او ناراحتی پسرش را ناراحت کرد
8. It's her ingratitude that grates on me.
[ترجمه ترگمان]این حق ناشناسی او است که به من تعلق دارد
[ترجمه گوگل]این ناکامی اوست که بر من غلبه می کند
9. The Government could expect only ingratitude from the electorate.
[ترجمه ترگمان]دولت می توانست انتظار ناسپاسی از رای دهندگان را داشته باشد
[ترجمه گوگل]دولت می تواند تنها از ناخوشایندی از رای دهندگان انتظار داشته باشد
10. His friends were shocked by his ingratitude to his parents.
[ترجمه ترگمان]دوستانش از حق ناشناسی او نسبت به پدر و مادرش یکه خورده بود
[ترجمه گوگل]دوستانش از نادانی خود به والدینش شوکه شده بودند
11. Ingratitude is a despicable vice.
[ترجمه ترگمان]حق ناشناسی بد ذات است
[ترجمه گوگل]ناکارآمدی عصبانی است
12. The ingratitude comes out into the open and sets as hard as marble.
[ترجمه ترگمان]حق ناشناسی در فضای باز و به همان اندازه سنگ مرمر است
[ترجمه گوگل]بی رحم بیرون می آید و به سختی به عنوان سنگ مرمر تنظیم می شود
13. Press release of ingratitude At this point there is no need of a major crisis or a profound tragedy to precipitate doubt.
[ترجمه ترگمان]انتشار مطبوعاتی ناسپاسی در این نقطه نیازی به یک بحران بزرگ یا یک تراژدی عمیق ندارد
[ترجمه گوگل]آزادی مطبوعات نادیده انگاشتن در این نقطه نیازی به یک بحران بزرگ یا یک تراژدی عمیق برای تردید وجود ندارد
14. The housekeeper left the room, muttering about ingratitude.
[ترجمه ترگمان]کدبانو از اتاق بیرون رفت و در مورد حق ناشناسی صحبت کرد
[ترجمه گوگل]خانه دار اتاق را ترک کرد، در مورد نادیده گرفتن سخن گفت
15. Call it ingratitude or history's trick photography the hat he wore no longer had a story.
[ترجمه ترگمان]آن را ناسپاسی یا حقه تاریخ نامید، کلاهی که دیگر به پا نداشت
[ترجمه گوگل]آن را نادان یا عکس عجیب و غریب تاریخ دانستن کلاههایی که او بر تن داشت، دیگر داستان نداشت