کلمه جو
صفحه اصلی

misbecome


معنی : ناجور بودن، زیبنده نبودن، نامناسب بودن برای چیزی
معانی دیگر : نشایستن، نازیبنده بودن، درخور (کسی) نبودن، نازیبابودن، نیامدن به مثل لباس، ناجوربودن برای، نامناسب بودن برای

انگلیسی به فارسی

نازیبابودن، نیآمدن به(مثل لباس)، زیبنده نبودن،ناجوربودن برای، نامناسب بودن برای


انگلیسی به انگلیسی

• be unsuitable, be inappropriate for; be unbecoming to (e.g."her behavior misbecomes her position")

مترادف و متضاد

ناجور بودن (فعل)
discord, jar, misbecome, mismatch

زیبنده نبودن (فعل)
misbecome

نامناسب بودن برای چیزی (فعل)
misbecome

جملات نمونه

this behaviour misbecomes you!

این رفتار شایسته‌ی تو نیست!



کلمات دیگر: