کلمه جو
صفحه اصلی

pickeer


معنی : جاسوسی کردن، لاس زدن، زد و خورد کردن
معانی دیگر : زد وخورد کردن، لاس زدن، جاسوسی کردن

انگلیسی به فارسی

زد وخورد کردن، لاس زدن، جاسوسی کردن


چاقو، زد و خورد کردن، لاس زدن، جاسوسی کردن


مترادف و متضاد

جاسوسی کردن (فعل)
spy, stag, espy, fink, nark, pickeer

لاس زدن (فعل)
philander, mash, flirt, pickeer, gallivant

زد و خورد کردن (فعل)
skirmish, pickeer


کلمات دیگر: