کلمه جو
صفحه اصلی

locomotion


معنی : حرکت، جنبش، نقل و انتقال، مسافرت، تحرک، نقل و انقال نیرو بوسیلهحرکت
معانی دیگر : جابجایی، خود جنبی، جاپویی، خود جنبایی

انگلیسی به فارسی

حرکت، جنبش، نقل وانقال نیرو بوسیله حرکت، تحرک، نقلوانتقال، (مجازا) مسافرت


جابجایی، حرکت، تحرک، نقل و انتقال، جنبش، مسافرت، نقل و انقال نیرو بوسیلهحرکت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of moving or the power to move from one place to another.
مترادف: movement
مشابه: activity, motion, progression, travel

• act of moving from one place to another; ability to move from one place to another
locomotion is the ability to move and the act of moving from one place to another; a technical term.

مترادف و متضاد

movement


حرکت (اسم)
departure, stroke, progress, action, stir, move, movement, motion, travel, gesture, behavior, demeanor, locomotion, poke, gest, stirabout

جنبش (اسم)
cause, action, stir, move, movement, motion, travel, jiggle, vibration, commotion, inanition, bustle, rock, flicker, locomotion, jar, heartbeat, tremor, libration, tremour, vibratility

نقل و انتقال (اسم)
cession, locomotion, redeployment, transfusion

مسافرت (اسم)
travel, tour, journey, locomotion

تحرک (اسم)
stimulus, locomotion, mobility, volubility

نقل و انتقال نیرو به وسیله حرکت (اسم)
locomotion

Synonyms: action, mobileness, mobility, motion, moving, progression, travel, travelling


جملات نمونه

1. earthly locomotion as compared with airplane travel
مسافرت زمینی در برابر مسافرت با هواپیما

2. Their multipurpose suckers are also used for locomotion and hanging on.
[ترجمه ترگمان]ماهی های چندمنظوره شان نیز برای حرکت و آویزان کردن استفاده می شوند
[ترجمه گوگل]مکنده های چند منظوره نیز برای حرکت و آویزان کردن استفاده می شود

3. Many of the most impressive forms of animal locomotion have evolved as extensions of fleeing actions.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از most اشکال حرکت حیوانات به عنوان extensions از اقدامات در حال گریز رشد کرده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شکل های پر جنب و جوش حیوانات به عنوان پسوند اقدامات فرار تبدیل شده اند

4. Before you get carried away, stop and consider locomotion.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که حرکت کنید، توقف کنید و حرکت را در نظر بگیرید
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه دور بریزید، حرکت را کنترل کنید

5. Children can trace animal locomotion patterns on lit-up footprints and use plasma screens to project kaleidoscopic patterns on the wall.
[ترجمه ترگمان]کودکان می توانند الگوهای حرکت حیوانات را روی رد پاها ردیابی کنند و از صفحات پلاسما برای طراحی الگوهای متنوع استفاده کنند
[ترجمه گوگل]کودکان می توانند الگوهای حرکتی حیوانات را در ردپای روشن و پهن کرده و از صفحه های پلاسما برای طراحی الگوهای کالیودوسکوپی روی دیوار استفاده کنند

6. Moving through your 20s involves just that, locomotion.
[ترجمه ترگمان]حرکت کردن در ۲۰ ثانیه شامل حرکت، حرکت (حرکت)است
[ترجمه گوگل]حرکتی که از طریق 20 سالگی شما انجام می شود فقط شامل حرکت است

7. By analyzing the locomotion of human skating, a biped ice-skater robot of leg-wheeled passive wheel type was presented, which had 12 degrees of freedom and was able to imitate human skating motion.
[ترجمه ترگمان]با تجزیه و تحلیل حرکات اسکیت انسان، یک ربات اسکیت باز روی پا پا به پا شد که ۱۲ درجه آزادی داشت و توانست حرکت اسکیت انسان را تقلید کند
[ترجمه گوگل]با تجزیه و تحلیل حرکات اسکیت انسانی، یک ربات دوچرخه سواری یخ اسکیت باز که دارای 12 درجه آزادی بود و قادر به حرکت اسکیت انسانی بود، ارائه شد

8. He specialises in the mechanics of locomotion.
[ترجمه ترگمان]او متخصص مکانیک حرکت است
[ترجمه گوگل]او متخصص در مکانیک حرکت است

9. Disorders of somatesthesia and locomotion and disturbance of mental function appeard when nerve tissue is injured.
[ترجمه ترگمان]اختلالات خواب و حرکت و اختلال عملکرد ذهنی، هنگامی که بافت عصبی آسیب می بیند، اختلال ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]اختلالات روحی و جسمی و اختلال عملکرد ذهنی هنگامی رخ می دهد که بافت عصبی مصدوم شود

10. Meanwhile it is proved that the whole skin locomotion can be the locomotion mechanism of the Amoeba-like soft robot. The paper is just a preliminary study on the Amoeba-like soft robot.
[ترجمه ترگمان]در این میان ثابت شده است که کل حرکت بدن می تواند به عنوان مکانیزم حرکت ربات بی احساس باشد این مقاله تنها یک مطالعه مقدماتی درباره روبات نرم Amoeba است
[ترجمه گوگل]در همین حال ثابت شده است که کل حرکت پوست می تواند مکانیسم حرکت موتور ربات نرم مانند آمیب باشد این مقاله فقط یک مطالعه اولیه در مورد ربات نرم مانند Amoeba است

11. Movement and locomotion: muscle cells with fibers attached along their whole lengths to the limiting membrane of the mesoglea.
[ترجمه ترگمان]حرکت و حرکت: سلول های ماهیچه ای با فیبرها به طول تمام طول خود را به غشا محدود کننده of متصل می کنند
[ترجمه گوگل]جنبش و حرکت: سلول های عضلانی با الیاف در طول تمام طول آنها به غشای محدود mesoglea وصل شده است

12. As with abacterium's locomotion, the activation of behavioural modules is basedon the interplay between chance and lawfulness in the brain.
[ترجمه ترگمان]همانطور که با حرکت abacterium وجود دارد، فعالیت مدول های رفتاری براساس اثر متقابل بین شانس و قانونی بودن در مغز طبقه بندی می شود
[ترجمه گوگل]همانطور که در حرکات آکواریموم فعال است، ماژول های رفتاری مبتنی بر اثر متقابل بین شانس و قانونی بودن در مغز است

13. A piteous lowercase salesperson locomotion in here on your safekeeping and knees and solicitation for help.
[ترجمه ترگمان]یک زن کوچک و کوچک که در حال حرکت در زیر زانو و زانو و درخواست کمک است
[ترجمه گوگل]نقل مکان فروشندگان کوچک و کوچک در اینجا در مورد نگهداری و زانو و درخواست برای کمک

14. And the chaos phenomena of the locomotion of the "double turbination " chaos attractor is described with the help of the phase chart and time domain chart got from simulation experiment.
[ترجمه ترگمان]و پدیده هرج و مرج ناشی از مدل اغتشاش دوگانه \"turbination دوگانه\" با کمک نمودار فازی و نمودار دامنه زمانی از آزمایش شبیه سازی توصیف شده است
[ترجمه گوگل]و پدیده هرج و مرج از حرکت از جاذب هرج و مرج دوگانه با کمک نمودار فاز و نمودار دامنه زمانی از آزمایش شبیه سازی شده است

پیشنهاد کاربران

حرکت_نقل و انتقال_جنبش_مسافرت


کلمات دیگر: