1. A petty officer, his wife and three incredibly well-behaved children were first.
[ترجمه ترگمان]یک افسر کوچک، همسر و سه کودک فوق العاده خوب رفتار می کردند
[ترجمه گوگل]یک افسر کوچک، همسرش و سه کودک فوق العاده رفتار خوب، برای اولین بار بود
2. Mine hunting director petty officer Simmo Simmons calls up the image on to his table screen.
[ترجمه ترگمان]مال من، مدیر عامل شکار سیمونز که تصویر را روی صفحه میزش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]سیمون سیمونز، مامور اداره شکار شین، تصویر را روی صفحه نمایش خود قرار می دهد
3. Chief Petty Officer John Strange was badly injured during a missile attack.
[ترجمه ترگمان]جان Strange، رئیس Petty، در طی یک حمله موشکی به شدت مجروح شد
[ترجمه گوگل]جان استریگ، رئیس مامور پلیس، در حمله موشکی به شدت زخمی شد
4. Chief Petty Officer Albert Shannon descended on the helicopter's 50-foot cable wearing a wet suit with a glow stick hooked to his goggles.
[ترجمه ترگمان]رئیس Petty، آلبرت Shannon، با کابلی که کت و شلوار خیسی پوشیده بود با یک چوب دستی براق که به عینک his وصل شده بود، پایین آمد
[ترجمه گوگل]آلبرت شانون، افسر کلاهبردار، در کابل 50 پا هلی کوپتر فرود آمد و یک کت و شلوار مرطوب را با یک گل لکه دار به عینک های خود متصل کرد
5. To improve the quality of education in petty officer need a criterion to measure it firstly.
[ترجمه ترگمان]برای بهبود کیفیت آموزش در یک افسر کوچک به یک معیار برای اندازه گیری آن نیاز دارد
[ترجمه گوگل]برای بهبود کیفیت آموزش و پرورش در افسران کوچک، نیاز به یک معیار برای اندازه گیری آن در درجه اول
6. Door Gunner Petty Officer Richard Symonds of the Royal Navy wears a Santa Claus outfit as he delivers mail and presents to troops around Helmand province on December 2 20
[ترجمه ترگمان]در روز ۲ دسامبر، ریچارد Symonds، مامور کوچکی از نیروی دریایی سلطنتی در حالی که پست خود را تحویل می دهد و به نیروهای نظامی در اطراف استان هلمند هدیه می دهد، یک لباس بابانوئل به تن دارد
[ترجمه گوگل]ریچارد سیمونتز از نیروی دریایی سلطنتی، یک لباس بابا نوئل را حمل می کند؛ زیرا او در روز 20 دسامبر 20 پست الکترونیکی را ارائه می دهد و به نیروهای نظامی در اطراف ولایت هلمند می فرستد
7. Senior Chief Petty Officer Mendez reporting for duty, sir.
[ترجمه ترگمان] رئیس بزرگ \"سرگرد\" مندز \"داره برای انجام وظیفه گزارش میده، قربان\"
[ترجمه گوگل]ارشد مأمور ارشد ماندز برای وظیفه گزارش می دهد، آقا
8. In the sonar room Chief Petty Officer Mike Morrison and Sonarman First Class Billy Stewart faced display screens and computer keyboards.
[ترجمه ترگمان]در اتاق ردیاب صوتی، مایک موریسون، رئیس Petty، و بیلی استوارت کلاس اول با صفحه نمایش و صفحه کلید کامپیوتر مواجه شدند
[ترجمه گوگل]در اتاق سونار مایکل موریسون، مدیر اجرایی کمپانی مایک موریزون و کلاس اول Sonarman Billy Stewart با نمایشگرهای صفحه نمایش و صفحه کلید کامپیوتر مواجه شدند
9. Sir, I Chief Petty Officer Mendez had been reassigned years ago to carry out that mission.
[ترجمه ترگمان]قربان، من رئیس Petty Mendez \"سال ها پیش ماموریت رو انجام داده بود\" که این ماموریت رو انجام بده
[ترجمه گوگل]سر، من رئیس مامور کمپین مندز سالها پیش مجددا به این مأموریت اعطا شدم
10. Have you been cleared for security, Petty Officer Buckley?
[ترجمه ترگمان]شما برای امنیت، \"Petty\" افسر \"باکلی\" تبرئه شدین؟
[ترجمه گوگل]آیا شما برای امنیت پاکسازی شده اید، مامور پلیس باکلی؟
11. He became a chief petty officer specializing in radar.
[ترجمه ترگمان] اون تبدیل به یه افسر جزئی از رادار شد
[ترجمه گوگل]او به یک افسر ارشد متخصص در زمینه رادار تبدیل شد
12. Mark a master chief petty officer and the ranking noncommissioned officer on the operation crouched on one knee beside the open door of the lead helicopter.
[ترجمه ترگمان]مارک رئیس master و افسر عالی رتبه در عمل روی یک زانو در کنار در گشوده هلیکوپتر خم شده بود
[ترجمه گوگل]علامت یک مامور ارشد مامور ارشد و مقام افسر غیر انتفاعی در عملیات در یک زانو در کنار درب باز هلیکوپتر سرب قرار دارد
13. Petty Officer Gordon was with you the whole time?
[ترجمه ترگمان]Petty افسر \"گوردون\" تمام مدت با تو بود؟
[ترجمه گوگل]گوردون مامور کمپانی تمام وقت با شما بود؟
14. You can earn advancement to leading cook and then to petty officer cook or caterer.
[ترجمه ترگمان]تو می تونی پیشرفت کنی و آشپزی کنی و بعدش به یه افسر پلیس و caterer کمک کنی
[ترجمه گوگل]شما می توانید پیشرفت به هدایت آشپز و سپس به آشپز اجباری افسر و یا غذا
15. He knew nothing about drill(Sentence dictionary), but learned the necessary movements from books and soon gained promotion to chief petty officer.
[ترجمه ترگمان]او هیچ چیز در مورد مته (فرهنگ لغت نامه)نمی دانست، اما حرکات لازم را از کتاب ها فرا گرفت و بزودی ترفیع گرفت تا به مقام ریاست حقیر ارتقا یابد
[ترجمه گوگل]او چیزی در مورد مته (دیکشنری حکم) چیزی نمی دانست، اما حرکت های لازم را از کتاب ها آموخت و به زودی ارتقاء را به افسر ارشد رسید