کلمه جو
صفحه اصلی

grunt


معنی : صدای خرخر خوک، نالیدن، خر خر کردن
معانی دیگر : با بینی صدای خرناس مانند ایجاد کردن (به نشان تحقیر و غیره)، (خوک) خرخر کردن، خرناس کشیدن، خرخر، سرباز آمریکایی (در ویتنام)

انگلیسی به فارسی

صدای خرخر خوک، خرخر کردن، نالیدن


گرانت، صدای خرخر خوک، خر خر کردن، نالیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: grunts, grunting, grunted
(1) تعریف: to utter the short deep guttural sound of a hog.

- The hogs grunted in the pen.
[ترجمه ترگمان] خوک ها با خر خر خر خر خر می کردند
[ترجمه گوگل] قلاب ها در قلم افتاده اند

(2) تعریف: to make a sound similar to a grunt.

- He grunted as he lifted the barbell from the ground.
[ترجمه ترگمان] در حالی که the را از زمین بلند می کرد، زیر لب غر غر کرد
[ترجمه گوگل] او به این فکر افتاد که هالتر را از زمین برداشت
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to express using a sound like a grunt.

- He would never talk at meals; he would just grunt "yes" or "no."
[ترجمه ترگمان] او هرگز با غذا حرف نمی زد؛ فقط می گفت \"بله\" یا \"نه\"
[ترجمه گوگل] او هرگز در وعده های غذایی صحبت نخواهد کرد؛ او فقط 'بله' یا 'نه' را لرزاند
اسم ( noun )
مشتقات: gruntingly (adv.)
(1) تعریف: a short, deep, guttural sound like that made by a hog.

(2) تعریف: one of a variety of edible tropical and subtropical marine fishes that make grunting sounds.

(3) تعریف: (slang) an infantry soldier.

(4) تعریف: (slang) one who does menial work.

• snort, low gruff sound (made by hogs and other animals); discontented grumble; foot soldier in the u.s. military (slang)
snort, make a low gruff sound (like the noise made by hogs); grumble discontentedly
if you grunt, you make a low, rough noise, usually because you are uninterested or disapproving. verb here but can also be used as a count noun. e.g. he gave a sceptical grunt.
when a pig grunts, it makes a low, rough noise. verb here but can also be used as a count noun. e.g. it sounded like a pig's grunt.

مترادف و متضاد

صدای خرخر خوک (اسم)
grunt

نالیدن (فعل)
grizzle, whimper, groan, whine, complain, grunt, snuffle

خر خر کردن (فعل)
rattle, grunt, sniff, purr, snore

snort


Synonyms: squawk, squeak, cry, groan


جملات نمونه

1. His only answer was a grunt.
[ترجمه ترگمان]تنها جواب او یک ناله بود
[ترجمه گوگل]تنها پاسخ او یک خنده بود

2. He gave a non-committal grunt in reply.
[ترجمه ترگمان]او در جواب خر خر کوتاهی کرد
[ترجمه گوگل]او در پاسخ پاسخ داد: 'نه'

3. Clive made a noise, something like a grunt.
[ترجمه ترگمان]کلایو سر و صدا کرد، چیزی مثل غرشی
[ترجمه گوگل]کلایو سر و صدا کرد، چیزی شبیه یک خرگوش بود

4. These guys do the grunt work in preparing tax returns.
[ترجمه ترگمان]این آدما فقط برای آماده شدن مالیات کار میکنن
[ترجمه گوگل]این بچه ها در تهیه گزارش های مالیاتی کار سختی انجام می دهند

5. He lifted the heavy box with a grunt.
[ترجمه ترگمان]جعبه سنگین را با غرشی بلند کرد
[ترجمه گوگل]او یک جعبه سنگین را با زحمت کشید

6. Chris gave a grunt and went back to sleep.
[ترجمه ترگمان]کریس غرشی کرد و به خواب رفت
[ترجمه گوگل]کریس خندید و به خواب رفت

7. A low grunt issued forth from his throat.
[ترجمه ترگمان]غرشی خفیف از گلویش بیرون آمد
[ترجمه گوگل]یک خرچنگ کم از گلویش خارج شد

8. Grunt Six and the other captain sat on the bench seat facing forward.
[ترجمه ترگمان]شش صدا از شش و دیگر ناخدا روی نیمکت نشست و رو به جلو قرار گرفت
[ترجمه گوگل]گرانت شش و کاپیتان دیگر روی صندلی نیمکت رو به جلو نشسته اند

9. He gave a slight sardonic grunt, remembering how excited he had been in that railway carriage on his way to Carewscourt.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که به یاد می آورد که در قطار راه آهن در راه to چه هیجانی داشته است، غرولند تمسخرآمیزی کرد
[ترجمه گوگل]او به یک گربه ساردونیک کمی توجه کرد، به خاطر اینکه چقدر هیجان زده بود او در آن راه آهن بود در راه خود را به Carewscourt

10. The grunt leader stood up for a second and then hit the dirt.
[ترجمه ترگمان]رهبر غرشی چند ثانیه بلند شد و بعد به زمین برخورد کرد
[ترجمه گوگل]رهبر گرانت برای یک ثانیه ایستاد و سپس به خاک رسید

11. Big Strong men for the grunt work of the world.
[ترجمه ترگمان]مردان قوی قوی برای خر خر کار دنیا
[ترجمه گوگل]مردان قوی قوی برای کار سخت در جهان

12. When they played a low grunt normally given in response to eagles, the majority of the monkeys looked up.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که در واکنش به عقاب ها، صدای خر خر ضعیفی را بازی کردند، اکثر میمون ها به بالا نگاه کردند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها یک گربه کم را به طور معمول در پاسخ به عقاب داده شده، اکثریت میمون ها نگاه کردند

13. All I got for my pains was a grunt that fitted well with his simian features.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که به درد می خوردم، غرشی بود که متناسب با اجزای چهره اش بود
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که من برای درد خودم گرفتم یک جرعه ای بود که با ویژگی های شبیه او هماهنگ شده بود

14. But mostly he responded with an angry grunt.
[ترجمه ترگمان]اما بیشتر او با غرشی خشمناک پاسخ داد
[ترجمه گوگل]اما عمدتا او با ناراحتی عصبانی پاسخ داد

15. She needed more than a non-committal grunt in answer to her outpourings.
[ترجمه ترگمان]او بیش از یک خر غیر معمول نیاز داشت که به outpourings پاسخ دهد
[ترجمه گوگل]او در پاسخ به عذاب وجدانش بیش از یک گرانت غیر متعهد مورد نیاز بود

They grunted their disapproval.

آنان مخالفت خود را با غرولند ابراز داشتند.


پیشنهاد کاربران

با بیحصولگی سخن گفتن

در کتابی که اصطلاحات عامیانه است این کلمه را به جای غذا یا foodبکار برده.

غرغر کردن، ناخوشایند

ناله کردن

در زبان عامیانه آمریکا به معنای سرباز رده پایین و یا کارگر بی مهارت هست

که بطور کلی میشه معنا کرد "ناشی" یا "ناوارد"


کلمات دیگر: