کلمه جو
صفحه اصلی

footloose


معنی : ازاد، بی بند و بار
معانی دیگر : بی قید و آزاد، بی پای بند، عیار، یک جا بندنشو، همیشه در حرکت، الخی

انگلیسی به فارسی

بی بند وبار، آزاد


footloose، بی بند و بار، ازاد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: free to come and go as one pleases; not bound by any commitments or responsibilities.
مشابه: carefree, fancy-free, free, unattached

• free and happy, not confined by duties and responsibilities
someone who is footloose has no responsibilities or commitments and so is free to do what they want.
free to travel or move about, unconstrained by responsibilities, having no ties

مترادف و متضاد

ازاد (صفت)
free, open, loose, self-administered, patent, exempt, immune, degage, unattached, footloose, unrestrained, gratis

بی بند و بار (صفت)
loose, unbound, profligate, footloose, unrestrained, free-living

free


Synonyms: easygoing, free and easy, go-as-you-please, loose, unattached, uncommitted, unengaged


جملات نمونه

1. footloose and fancy-free
فارغ و آزاد از قید و خیال

2. When the kids leave home, you'll be footloose and fancy-free .
[ترجمه ترگمان]وقتی بچه ها از خانه بیرون بروند، بی بند و بند و بند و بند و بند و بند ll
[ترجمه گوگل]هنگامی که بچه ها خانه را ترک می کنند، شما می توانید از نظر زیبایی و فانتزی باشید

3. Ah, I was still footloose and fancy-free in those days.
[ترجمه ترگمان]آه، من اون روزها هنوز آدم بی بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند
[ترجمه گوگل]آه، در آن روزها هنوز پا پاشیده بودم

4. Here she was, at forty, footloose and fancy - free in New York.
[ترجمه ترگمان]اینجا او در چهل سالگی آدم بی بند و بند و بند و بند بود و در نیویورک آزاد و بی بند و بند بود
[ترجمه گوگل]در اینجا او در چهل و پنجاه ساله و در نیویورک آزاد بود

5. Ten years ago I was footloose and fancy-free .
[ترجمه ترگمان]ده سال پیش آدم بی بند و بند و بند و بند و بند و بند نبود
[ترجمه گوگل]ده سال پیش، من از دست رفته و فانتزی بودم

6. My sister's married but I'm still footloose and fancy-free.
[ترجمه ترگمان]زن من شوهر دارد، اما هنوز بی بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند
[ترجمه گوگل]خواهر من ازدواج کرده است، اما من هنوز آزادم

7. I was still footloose and fancy-free in those days.
[ترجمه ترگمان]اون روزها هنوز آدم بی بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند بود
[ترجمه گوگل]در آن روزها هنوز پا پاشی و بی فایده بودم

8. People that are single tend to be more footloose.
[ترجمه ترگمان]افرادی که مجرد هستند تمایل بیشتری به be دارند
[ترجمه گوگل]افرادی که به تنهایی تمایل دارند بیشتر در معرض دید قرار بگیرند

9. Secondly, high technology industries are footloose - products such as microchips are easy to transport, and thrive in a clean environment.
[ترجمه ترگمان]دوم، صنایع فن آوری بالا محصولاتی مانند microchips هستند که برای حمل و نقل آسان هستند و در یک محیط تمیز رشد می کنند
[ترجمه گوگل]ثانیا، صنایع با تکنولوژی پیشرفته، محصولات پلاستیکی مانند چیپس ها را حمل می کنند و در یک محیط پایدار رشد می کنند

10. Europe is filled with footloose students every summer.
[ترجمه ترگمان]اروپا هر تابستان پر از footloose دانش آموز است
[ترجمه گوگل]اروپا تابستان هر ساله دانشجویان پاور پوینت است

11. I suspect that most of the inhabitants are footloose and shiftless.
[ترجمه ترگمان]گمان می کنم بیشتر ساکنان این شهر بی بند و بند و بی بند و بند و بی بند و بند و بی بند و بند و بی بند و بند و بی بند و بند و بی بند و
[ترجمه گوگل]من متاسفم که اکثر ساکنان در حال پاکسازی و بی حرکت هستند

12. It was true he was footloose, and unmarried.
[ترجمه ترگمان]این حقیقت داشت که او بی بند و بند بود و ازدواج نکرده بود
[ترجمه گوگل]این درست بود که او از دست رفته بود و ازدواج نکرده بود

13. No, I'm not married - still footloose and fancy-free.
[ترجمه ترگمان]- نه، من ازدواج نکردم - هنوز هم بی بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند و بند
[ترجمه گوگل]نه، من ازدواج نکرده ام - هنوز هم پاکسازی و فانتزی است

14. Some of these people are footloose and flighty.
[ترجمه ترگمان]بعضی از این افراد footloose و flighty
[ترجمه گوگل]بعضی از این افراد پائین و پراکنده اند

اصطلاحات

footloose and fancy-free

فارغ و آزاد از قید و خیال



کلمات دیگر: