کلمه جو
صفحه اصلی

houseful


معنی : یک منزل پر
معانی دیگر : به اندازه ی یک خانه پر، پرجمعیت، یک منزل بر

انگلیسی به فارسی

پرجمعیت، یک منزل بر


خانه دار، یک منزل پر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: housefuls
• : تعریف: all that a house can hold.

- a houseful of furniture
[ترجمه ترگمان] خانه ای بود پر از اسباب و اثاث،
[ترجمه گوگل] خانه ای از مبلمان
- a houseful of guests
[ترجمه ترگمان] در یک خانه پر از مهمان،
[ترجمه گوگل] مهمان مهمان

• as much as a house will hold, full house
having a house filled to capacity
a houseful of people or things is a number of them all together in one house, which makes the house very full.

مترادف و متضاد

یک منزل پر (اسم)
houseful

جملات نمونه

1. a houseful of guests
یک خانه مهمان

2. He grew up in the houseful of women.
[ترجمه ترگمان]در یک خانه پر از زنان بزرگ شد
[ترجمه گوگل]او در خانۀ زنان بزرگ شد

3. We've got a houseful of visitors at the moment.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر در یک خانه مهمان داریم
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر داریم از بازدید کنندگان بازدید می کنیم

4. They had a houseful so we didn't stay.
[ترجمه ترگمان]در یک خانه مسکن داشتند، بنابراین ما اینجا نبودیم
[ترجمه گوگل]آنها خانه دار بودند، بنابراین ما اقامت نداشتیم

5. He grew up in a houseful of women.
[ترجمه ترگمان]در یک خانه پر از زنان بزرگ شد
[ترجمه گوگل]او در خانهای از زنان بزرگ شد

6. I had a houseful of them.
[ترجمه ترگمان]خانه ای در آن خانه داشتم
[ترجمه گوگل]من از آنها خواسته بودم

7. You have to want a houseful of people in order to spend time at the stove and not resent it.
[ترجمه ترگمان]باید یک خانه پر از مردم برای صرف وقت کنار اجاق بگذاری و از آن بدت نیاید
[ترجمه گوگل]شما باید یک نفر از مردم را بخواهید تا در آشپزخانه صرف وقت کنید و از آن عذرخواهی نکنید

8. Having a houseful of relatives can be pretty stressful.
[ترجمه ترگمان]داشتن خانه ای از بستگان می تواند بسیار استرس زا باشد
[ترجمه گوگل]داشتن خانواده خویشاوندان می تواند بسیار استرس زا باشد

9. We had a houseful of guests last weekend.
[ترجمه ترگمان]آخر هفته قبل یه مهمون خونه داشتیم
[ترجمه گوگل]ما آخر هفته آخر هفته مهمان مهمان بودیم

10. There was a houseful of guests.
[ترجمه ترگمان]یک خانه پر از میهمان خانه بود
[ترجمه گوگل]یک مهماندار بود

11. They entertained a houseful of guests.
[ترجمه ترگمان]در خانه ای از مهمان پذیرایی کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک نفر از مهمانان را سرگرم کردند

12. The house was mine, but I should not be able to keep a houseful of servants.
[ترجمه ترگمان]خانه مال من بود، اما نمی توانستم یک خانه پر از خدمتکاران را نگه دارم
[ترجمه گوگل]خانه من بود، اما من نباید قادر به نگهداری از بندگان بشری باشم

13. We were three glowing faces and three pairs of shining eyes in a houseful of mad black dancing ghosts.
[ترجمه ترگمان]سه چهره برافروخته و سه جفت چشم درخشان در یک خانه پر از ارواح خبیث و می رقصیدند
[ترجمه گوگل]ما سه چهره درخشان و سه جفت چشم درخشان در یک خانۀ ارواح رقص سیاه و سفید داشتیم

14. Any kid who has two parents who are interested in him and has a houseful of books isn't poor. Sam Levenson
[ترجمه ترگمان]هر بچه ای که دو پدر و مادری دارد که به او علاقه دارند و یک خانه پر از کتاب دارد، فقیر نیست \" سم Levenson \"
[ترجمه گوگل]هر بچه ای که دارای دو والدینی است که به او علاقه مند هستند و کتاب های خواندن دارد، فقیر نیست سام لونسون

a houseful of guests

یک خانه مهمان


پیشنهاد کاربران

یک عالمه
Its a houseful of cops
یک عالمه پولیس آنجاست


کلمات دیگر: