کلمه جو
صفحه اصلی

horseplay


معنی : بازی خشن و خرکی، شوخی خرکی
معانی دیگر : شوخی یا بازی خرکی، نره خر بازی، سروصدا و جست و خیز، لاغیدن

انگلیسی به فارسی

بازی خشن و خرکی، شوخی خرکی


اسب سواری، بازی خشن و خرکی، شوخی خرکی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: rough, rowdy, or noisy play.

• rough play, mischievous pranks
horseplay is rough play in which people push and hit each other, or behave boisterously in a silly way.

مترادف و متضاد

بازی خشن و خرکی (اسم)
horseplay

شوخی خرکی (اسم)
prank, horseplay

rough play


Synonyms: antics, buffoonery, capers, clowning, fooling around, fun and games, hijinks, misbehavior, pranks, rough-housing, rowdiness, shenanigans, tomfoolery


جملات نمونه

1. They began to horseplay when the teacher put Mary up for the monitor.
[ترجمه ترگمان]وقتی معلم مری را برای این نمایشگر گذاشت، آن ها شروع به horseplay کردند
[ترجمه گوگل]آنها زمانی که معلم مریم را برای مانیتور گذاشت، شروع به اسب کرد

2. Horseplay on the school bus is not allowed.
[ترجمه ترگمان]ورود به اتوبوس مدرسه مجاز نیست
[ترجمه گوگل]مسابقه در اتوبوس مدرسه مجاز نیست

3. Do not engage in horseplay or practical jokes at rig site.
[ترجمه مجتبی] در میدان تیر به هیچوجه اقدام به شوخی های خرکی یا شوخی های دستی نکنید.
[ترجمه ترگمان]در سایت rig به شوخی و شوخی عمل نکنید
[ترجمه گوگل]در مسابقه اسب و یا جوک های عملی در محل اسلحه شرکت نکنید

4. Horseplay is OK at work as long as you are off the clock.
[ترجمه ترگمان]horseplay تا زمانی که شما از ساعت خارج شدید در سر کار خوب است
[ترجمه گوگل]Horseplay خوب است در کار تا زمانی که شما از ساعت است

5. After the horseplay by the wicked students, the classroom floor was strewn with crumbled chalk dust.
[ترجمه ترگمان]بعد از شوخی خرکی بچه های شرور، کف اتاق پر از غبار گچ شده بود
[ترجمه گوگل]پس از انجام اسب های دانشجویان بی رحمانه، طبقه ی کلاس درس با گرد و غبار گچ فرو ریخت

6. Stay in line, no pushing or horseplay, do not climb up from slide, maintain proper sitting position, do not slide down while lying down.
[ترجمه ترگمان]در خط بمانید، نه هل دادن و نه هل دادن، از سرسره بالا نروید، موقعیت نشستن مناسب را حفظ کنید، در حالیکه دراز بکشید، پایین نروید
[ترجمه گوگل]اقامت در خط، بدون هل دادن و یا اسب دویدن، از اسلاید صعود نکنید، موقعیت مناسب نشسته را حفظ کنید، در حالی که دراز کشیده نشوید

7. Do not engage in horseplay or prfunctionical jokes at rig site.
[ترجمه ترگمان]در سایت rig در horseplay و یا prfunctionical شرکت نکنید
[ترجمه گوگل]در محل اسب سواری در اسب سواری یا جوک های پرکاربردی شرکت نکنید

8. "It was a bit of horseplay that went seriously wrong, " said a Chelsea source.
[ترجمه ترگمان]یکی از منابع چلسی گفت: \" این موضوع کمی of بود که به طور جدی اشتباه از آب درآمد \"
[ترجمه گوگل]یک منبع چلسی گفت: 'این یک بازی ترسناک بود که به طور جدی اشتباه رفت

9. No horseplay while waiting for the bus.
[ترجمه ترگمان] شوخی خرکی نکن! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !!
[ترجمه گوگل]در حال انتظار برای اتوبوس هیچ اسب نیست

10. " HORSEPLAY " on the project site is strictly prohibited. Running on the project site is allowed only in extreme emergencies.
[ترجمه ترگمان]\" در سایت پروژه اکیدا ممنوع است اجرای پروژه در محل پروژه تنها در وضعیت های اورژانسی بسیار مجاز مجاز است
[ترجمه گوگل]'HORSEPLAY' در سایت پروژه به شدت ممنوع است در حال اجرا در سایت پروژه تنها در موارد اضطراری شدید مجاز است

11. Horseplay is OK at work as long as are off the clock.
[ترجمه ترگمان]horseplay تا زمانی که از ساعت خارج شوند در سر کار خوب است
[ترجمه گوگل]تا زمانی که ساعت خاموش باشد، Horseplay خوب است

12. Cosmopolitan chief Marcelle d'Argy Smith stormed out of the historic Oxford Union debating chamber after sitting through 90 minutes of bawdy horseplay.
[ترجمه ترگمان]chief د \/ Argy Smith اسمیت پس از نشستن در ۹۰ دقیقه پس از نشستن در ۹۰ دقیقه پس از نشستن به اتاق بحث کرد
[ترجمه گوگل]مارسیل داریگی اسمیت، فرمانده کلانشهری، پس از نشستن در 90 دقیقه از اسباب بازاری، از مجلس نمایندگان تاریخی آکسفورد، از محل برگزاری دادگاه تجاوز کرد

13. There seemed to be a lot of laughter and some mild horseplay.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که صدای خنده و خنده horseplay به گوش می رسد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که خیلی خنده دار و برخی از اسب های خفیف است

14. He made a few jokes, a few attempts at horseplay, but they all fell short.
[ترجمه ترگمان]او چند بار شوخی کرد و چند بار سعی کرد به شوخی بازی کند، اما همه ساکت شدند
[ترجمه گوگل]او چند جوک، چند تلاش برای اسب زدن، اما همه آنها کوتاه بود

پیشنهاد کاربران

شوخی خَرَکی


کلمات دیگر: