1. The death of the innkeeper still remains a mystery.
[ترجمه ترگمان]مرگ کاروانسرا دار هنوز یک راز باقی می ماند
[ترجمه گوگل]مرگ مسافرخانه همچنان یک رمز و راز باقی مانده است
2. We must reckon with the innkeeper before leaving Paris.
[ترجمه ترگمان]پیش از عزیمت از پاریس باید میهمان خانه دار را پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]قبل از خروج از پاریس باید با صاحبخانه آشنا شویم
3. The fat innkeeper was listening intently, his little black eyes glittering.
[ترجمه ترگمان]میهمان خانه دار چاق با دقت گوش می داد و چشم های ریز و سیاهش برق می زد
[ترجمه گوگل]استراحتگاه چربی به شدت گوش می داد، چشم های سیاهش کمی درخشید
4. An innkeeper can refuse service to any person who is not in a fit state to be received at the inn.
[ترجمه ترگمان]صاحب مسافرخانه می تواند به هر کسی که در مسافرخانه جا ندارد خدمت کند
[ترجمه گوگل]یک صاحبخانه می تواند از خدماتی که به هیچ وجه در کشور مناسب نیست در خانه پذیرفته شود، رد شود
5. This daughter of an innkeeper married Constantius, the Roman general, in 270.
[ترجمه ترگمان]این دختر صاحب مسافرخانه، در ۲۷۰ سال، با Constantius، ژنرال رومی، ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]این دختر یک مهماندار غارنشین در سال 270 ازدواج کرد
6. As an innkeeper and market gardener near Sinope, Phocas would give his excess crops to the poor.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک باغبان و باغبان بازار در نزدیکی Sinope، Phocas محصول اضافی خود را به فقرا می داد
[ترجمه گوگل]فوکاس به عنوان صاحبخانه و باغبان در نزدیکی سینوپ، محصولاتی را که در اختیار فقرا قرار می دهد، به محصولات خود اضافه می کند
7. Such duties are owed by an innkeeper to any traveller calling at the inn.
[ترجمه ترگمان]این وظیفه را به هر مسافری که در مسافرخانه صدا می کند بدهکار است
[ترجمه گوگل]چنین وظایفی توسط یک مسافرخانه به هر مسافرانی که در مسافرخانه دعوت می شوند، مدیون است
8. The innkeeper is a perfectionist.
[ترجمه ترگمان]میهمان خانه دار هم کار perfectionist است
[ترجمه گوگل]استراحتگاه کمالگرا است
9. But something innkeeper Darlene Elders said over breakfast piqued their interest.
[ترجمه ترگمان]ولی یه چیزی که یه میهمان خانه دار دیگه داشته با توجه به breakfast که داره ازشون خوشش میاد گفته
[ترجمه گوگل]اما Darlene Elders، مسافرخانه چیزی گفت که در عرض صبحانه، منافع آنها را پر کرده بود
10. An innkeeper is a person who an inn.
[ترجمه ترگمان]کاروانسرا دار شخصی است که کاروانسرا دار است
[ترجمه گوگل]یک مسافرخانه شخصی است که یک مسافرخانه است
11. "Well!", said the innkeeper, drawing herself up indignantly.
[ترجمه ترگمان]\"خوب\" میزبان در حالی که با خشم خود را به زمین می کشید گفت:
[ترجمه گوگل]'خب!'، گفت: استراحتگاه، خود را تا خشمگین کردن
12. A good innkeeper can stamp his personal imprint on any house.
[ترجمه ترگمان]میزبان خوبی می تواند اثر خود را در هر خانه مهر و موم کند
[ترجمه گوگل]یک مسافرخانه خوب می تواند شخصیت شخصی خود را در هر خانه مهر و موم کند
13. The innkeeper found the traveller lying with his daughter.
[ترجمه ترگمان]کاروانسرا دار مسافر را یافت که پیش دخترش دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]مسافرخانه مسافر را که با دخترش دروغ میگوید پیدا کرد
14. The innkeeper is liable to criminal prosecution, because the man died inside the inn.
[ترجمه ترگمان]کاروانسرا دار مسئول پی گرد قانونی است، زیرا مردی داخل میهمان خانه مرد
[ترجمه گوگل]صاحبخانه به اتهام پیگرد قانونی محکوم شده است، زیرا این مرد در داخل هتل به سر می برد