کلمه جو
صفحه اصلی

forepaw


معنی : پنجه پای جلو، پنجه دست حیوانات
معانی دیگر : پنجه ی دست (حیوان)، پنجه ی پیشین، پنجه پای جلو حیوانات

انگلیسی به فارسی

پنجه پای جلو (حیوانات)، پنجه دست حیوانات


پیشانی، پنجه پای جلو، پنجه دست حیوانات


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the paw of an animal's front leg.

• front paw of animal

مترادف و متضاد

پنجه پای جلو (اسم)
forepaw

پنجه دست حیوانات (اسم)
forepaw

جملات نمونه

1. Then he held up his forepaw as the Mole stepped gingerly down. 'Lean on that!'
[ترجمه ترگمان]سپس دستانش را بالا گرفت، در حالی که the با احتیاط قدم به پایین گذاشت ! بهش تکیه کن
[ترجمه گوگل]سپس او پیشانی خود را پیش گرفت، همانطور که مول به سختی گام برداشت 'بر روی آن بیا!'

2. Looking down Simba sees that his forepaw fits inside just the palmprint of his father's paw.
[ترجمه ترگمان]به پایین نگاه می کند، that را می بیند که forepaw داخل پنجه پدرش جا می گیرد
[ترجمه گوگل]به دنبال سیمبا می بیند که پیشانی او فقط داخل دست نخل پدرش قرار می گیرد

3. A lion in side view, having one forepaw raised and the head facing the observer.
[ترجمه ترگمان]یک شیر در مقابل، داشتن یک forepaw و سر رو به رو به ناظر
[ترجمه گوگل]یک شیر در نمای دید، داشتن یک پیشانی و سر سر ناظر

4. Kittens week to cut a nail, especially the forepaw.
[ترجمه ترگمان]هفته گربه برای بریدن ناخن، به خصوص دست forepaw
[ترجمه گوگل]هفته بچه گربه ها برای برش ناخن، به خصوص پیشانی

5. The little boy is holding a kitten with one of a forepaw.
[ترجمه ترگمان]پسر کوچک یک بچه گربه در دست دارد
[ترجمه گوگل]پسر کوچولو یک بچه گربه با یک پیشانی دارد

6. Asas it does, one swipe from the bear's powerful forepaw will the seal out the ice.
[ترجمه ترگمان]یک ضربه از دست خرس قوی خرس روی یخ را باز خواهد کرد
[ترجمه گوگل]آساس آن را انجام می دهد، یک ضربه تند وشدید زدن از قدرت پیشانی خرس خواهد یخ است

7. The rats that did not undergo targeted reinnervation effectively had the input between the cortex and the forepaw silenced.
[ترجمه ترگمان]موش هایی که undergo مورد هدف قرار نگرفتند به طور موثر ورودی بین کورتکس و the را خاموش کرده بودند
[ترجمه گوگل]موش هایی که به طور موثر نتوانسته اند به طور هدفمند مورد هدف قرار گیرند، ورودی بین قشر و پیشانی را خفه کرد


کلمات دیگر: