1. The thumb is opposable to the forefinger.
[ترجمه ترگمان]انگشت اشاره به انگشت سبابه اش است
[ترجمه گوگل]انگشت شست به انگشت اشاره متضاد است
2. Frannie shushed her with a forefinger to the lips.
[ترجمه ترگمان]فرانی انگشت سبابه اش را روی لب هایش گذاشت
[ترجمه گوگل]فراننی او را با انگشتی به لبها لرزاند
3. He took the pen between his thumb and forefinger.
[ترجمه ترگمان]قلم را میان شست و سبابه گرفت
[ترجمه گوگل]او قلم را بین انگشت شست و انگشتش گرفت
4. He pinched the leaf between his thumb and forefinger.
[ترجمه ترگمان]برگ را میان شست و سبابه گرفت
[ترجمه گوگل]او برگ را بین انگشت شست و انگشت اشاره کرد
5. Each dancer grasped his arrow between thumb and forefinger, about eight inches from the tip.
[ترجمه ترگمان]هر رقصنده پیکان خود را بین شست و سبابه، حدود هشت اینچ از نوک آن گرفت
[ترجمه گوگل]هر رقصنده فلش خود را بین انگشت شست و انگشت، حدود هشت اینچ از نوک را درک کرد
6. Down again from knee to groin, that delicate forefinger tracing, tracing.
[ترجمه ترگمان]و دوباره از زانو تا کشاله ران فرو رفت، آن انگشت ظریف و ظریف آن را ردیابی کرد
[ترجمه گوگل]دوباره از زانو تا کشاله ران پایین، ردیابی نشانگر ظریف، ردیابی
7. He rubbed his thumb and forefinger together, waved his hand, and sat there.
[ترجمه ترگمان]شست و انگشت سبابه اش را به هم مالید و دستش را تکان داد و آنجا نشست
[ترجمه گوگل]او انگشت شست و انگشتان خود را مالش داد، دستانش را تکان داد و آنجا نشسته بود
8. I touched his brow with my right forefinger.
[ترجمه ترگمان]با انگشت راستم پیشانیش را لمس کردم
[ترجمه گوگل]من با انگشت راستم دست خود را لمس کردم
9. He ran a forefinger across the line of the moustache which he was growing, brushing the hairs horizontally across his lip.
[ترجمه ترگمان]انگشت سبابه اش را روی خط سبیل که در حال رشد بود، نوازش کرد و موها را به طور افقی روی لبش نوازش کرد
[ترجمه گوگل]او یک انگشتی را در سراسر خط سبیل که در حال رشد بود فرار کرد و موها را به صورت افقی در سراسر لبش مسواک زدن کرد
10. He took her chin between thumb and forefinger, tilting her mutinous face up for his cool inspection.
[ترجمه ترگمان]چانه او را میان شست و سبابه گرفت و چهره سرکش خود را برای بازرسی سرد او تکان داد
[ترجمه گوگل]او چانه اش را بین انگشت شست و انگشت گذاشت، چهره مضحکش را برای بازرسی سردش کج کرد
11. Uncle Walter remained seated with the thumb and forefinger pressed against his closed eyes.
[ترجمه ترگمان]عمو والتر در حالی که انگشت شصت و انگشت سبابه اش را روی چشمان بسته اش گذاشته بود، نشسته بود
[ترجمه گوگل]عمو والتر با شست و نشسته نشست و علامت انگشتی در برابر چشمانش بسته شد
12. She traced with her forefinger the silky whorls of the carved garland of oak leaves that swung across both doors.
[ترجمه ترگمان]انگشتش را با انگشت شصت حلقه گل تراشیده که روی هر دو در می چرخید پیدا کرد
[ترجمه گوگل]او با اشاره به انگشتانش، نعلهای ابریشمی از گلهای شاخه بریده ای از برگ بلوط که در هر دو درب چرخید، ردیابی شد
13. She tapped her forefinger on the bowl's edge.
[ترجمه ترگمان]و انگشت سبابه اش را روی لبه کاسه زد
[ترجمه گوگل]او انگشت اشاره خود را روی لبه کاسه گذاشت
14. Once more Sethe touched a wet forefinger to the stove.
[ترجمه ترگمان]بار دیگر Sethe انگشت شست خود را به بخاری چسباند
[ترجمه گوگل]یک بار دیگر Sethe یک انگشت مرطوب را به اجاق گاز لمس کرد