کلمه جو
صفحه اصلی

emollient


معنی : نرم کننده، لینت اور
معانی دیگر : (دارو یا چیزی که برای التیام یا نرم کردن پوست بدن و غیره به کار می رود) داروی نرمساز، داروی ملین، ملین

انگلیسی به فارسی

نرم‌کننده، ملین، لینت‌آور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: making soft; soothing, esp. to the skin.
اسم ( noun )
مشتقات: emollience (n.)
• : تعریف: a substance that softens or soothes the skin.

• soothing cream, lotion, salve (for the skin); something that make soft or soothes
soothing, softening (to the skin)
an emollient is a liquid or cream which you put on your skin to soften it; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] ماده نرم کن

مترادف و متضاد

نرم کننده (صفت)
emollient, softener

لینت اور (صفت)
emollient

soothing


Synonyms: balsamic, demulcent, healing, lenitive, palliative, relieving, remedial, softening


lotion


Synonyms: balm, cream, lenitive, liniment, moisturizer, oil, ointment, salve, soothing agent, unguent


جملات نمونه

1. Use an emollient for dry skin.
[ترجمه ترگمان]از یک نرم کننده پوست برای پوست خشک استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از پوست نرم کننده برای پوست استفاده کنید

2. Almond oil is renowned for its soothing, emollient properties.
[ترجمه ترگمان]روغن زیتون به خاطر خواص نرم کننده و نرم کننده آن مشهور است
[ترجمه گوگل]روغن بادام برای خواص نرم کننده و نرم کننده آن مشهور است

3. An emollient reply was drafted for me to send back.
[ترجمه ترگمان]یک جواب درست و حسابی برایم فرستاده شد که برگردم
[ترجمه گوگل]یک پاسخ خفیف برای من فرستاده شد

4. Patients were allowed to use topical steroids and emollients as required.
[ترجمه ترگمان]به بیماران اجازه داده شد از steroids موضعی و emollients مورد نیاز استفاده کنند
[ترجمه گوگل]بیماران مجاز به استفاده از استروئید موضعی و نرم کننده ها در صورت لزوم بودند

5. The northerners'initial response has been emollient.
[ترجمه ترگمان]پاسخ اولیه شمالی ها دارای یک emollient است
[ترجمه گوگل]پاسخ اولیه ساکنین شمال غلیظ شده است

6. Emollient and humectant ingredients are included as well as vitamins and a mineral for improving skin barrier function.
[ترجمه ترگمان]مواد emollient و humectant شامل ویتامین ها و مواد معدنی برای بهبود عملکرد مانع پوست نیز می شوند
[ترجمه گوگل]مواد مغذی و مواد مغذی حاوی ویتامین ها و مواد معدنی برای بهبود عملکرد مانع پوست هستند

7. Dimethicone – An excellent emollient, dimethicone allows for superior spreadability while softening and soothing baby's delicate bottom.
[ترجمه ترگمان]یک نرم کننده عالی و یک نرم کننده عالی، dimethicone اجازه می دهد که در هنگام نرم کردن و تسکین دهنده کودک، spreadability بالایی داشته باشد
[ترجمه گوگل]Dimethicone - نرم کننده بسیار عالی، دی متیکون اجازه می دهد تا برای پخش بهتر، در حالی که نرم و کمرویی کم ظریف کودک

8. Famous for its legendary natural emollient and moisturizing a great addition to your shower or bath.
[ترجمه ترگمان]به خاطر emollient طبیعی و مرطوب بودن خود، علاوه بر دوش و یا حمام کردن مشهور است
[ترجمه گوگل]معروف به مایع طبیعی افسانه ای خود و مرطوب کننده علاوه بر عالی به حمام یا حمام شما

9. Its tooth sharp benefit is emollient andtorn to pieces an alimental function in the mastication.
[ترجمه ترگمان]سود تیز آن Its emollient andtorn to pieces an in in the mastication mastication is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is
[ترجمه گوگل]مزیت تیز آن دندان ها، نرم کننده و سفت کننده است تا یک عمل آلومینیومی را در ترشحات انجام دهد

10. The mist contains sunflower oil, a natural emollient that sinks into your skin and conditioned.
[ترجمه ترگمان]مه حاوی روغن آفتابگردان، یک نرم کننده طبیعی است که به پوست شما فرو می رود و شرطی شده می شود
[ترجمه گوگل]غبار حاوی روغن آفتابگردان، یک نرم کننده کننده طبیعی است که به پوست شما فرو می ریزد و باعث خستگی می شود

11. The central character is a deceptively emollient senior figure in a Conservative Government.
[ترجمه ترگمان]شخصیت مرکزی یک شخصیت برجسته و برجسته در یک دولت محافظه کار است
[ترجمه گوگل]شخصیت مرکزی یک شخص ارشد محرک فکری در یک دولت محافظه کار است

12. Sunday schools too were booming and every week little people were taught to give voice to such emollient verses as these.
[ترجمه ترگمان]مدارس یکشنبه نیز در حال ترقی و ترقی بودند و هر هفته مردم کوچک تدریس می کردند تا به چنین ابیات emollient گوش دهند
[ترجمه گوگل]مدرسه های یکشنبه نیز پررونق بودند و هر هفته افراد کمی آموزش داده شدند که صدای این آیه های خفیف را به عنوان اینگونه بیان کنند

13. This easy to apply combination of pure Cocoa Butter and Panthenol (Pro Vitamin B in a soothing, emollient base helps relieve sore, cracked nipples associated with breastfeeding.
[ترجمه ترگمان]این کار برای استفاده از ترکیب of Cocoa خالص و panthenol (Pro ویتامین B)در یک پایگاه soothing و emollient به تسکین نوک پستان همراه با شیر مادر کمک می کند
[ترجمه گوگل]این آسان برای استفاده ترکیبی از کره کاکائو و پانتانول (پرو ویتامین B در پایه نرم کننده و نرم کننده کمک می کند تا از درد زدن، نوک پستان شکم همراه با تغذیه با شیر مادر را کاهش می دهد

14. National sovereignty although to world environment of depravation negative have a responsibility, the sovereign state also is a global environment emollient conservator in the meantime.
[ترجمه ترگمان]با این حال، حاکمیت ملی با وجود اینکه محیط جهانی of دارای مسئولیت است، دولت مستقل همچنین یک environment جهانی حاوی conservator در این میان است
[ترجمه گوگل]حاکمیت ملی اگر چه به محیط زیست جهانی محرومیت منفی مسئولیت دارد، اما دولت حاکم نیز در همین حال محرمانه محرک محیط زیست جهانی است

پیشنهاد کاربران

نرم کننده


کلمات دیگر: