کلمه جو
صفحه اصلی

gaudy


معنی : روز شادی، لوس، زرق و برق دار، جلف، پر زرق و برق، نمایش دار، پر زرق وبرق وتوخالی
معانی دیگر : (در مورد لباس و ظاهر) رنگارنگ و پرنمایش (ولی نه با خوش سلیقگی)، نمایشی و بی ارزش، اجق وجق، ضیافت، (بیشتر در دانشگاه های انگلیس) ضیافت شام سالیانه، گردهمایی سالیانه

انگلیسی به فارسی

زرق وبرق دار، نمایش دار، پر زرق و برق، جلف، لوس، روزشادی


گره خورده، روز شادی، پر زرق و برق، زرق و برق دار، نمایش دار، جلف، لوس، پر زرق وبرق وتوخالی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: gaudier, gaudiest
مشتقات: gaudily (adv.), gaudiness (n.)
• : تعریف: tastelessly or excessively ornamented or colored; flashy; garish.
مترادف: chintzy, flashy, garish, gimcrack, loud, meretricious, showy, tawdry, tinsel
متضاد: elegant, plain, tasteful
مشابه: baroque, bold, camp, cheap, flamboyant, florid, glaring, ornate, overwrought, tacky, tasteless, trashy, trumpery, wild

• showy, flashy, garish; tacky; excessively colorful, overly ornamented
something that is gaudy is very brightly coloured; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

روز شادی (اسم)
jubilee, gaudy

لوس (صفت)
spoiled, fickle, facetious, capricious, gaudy, spoilt

زرق و برق دار (صفت)
shiny, loud, showy, trumpery, gaudy, tinsel, gorgeous, flashy, flamboyant, tawdry

جلف (صفت)
sporty, foppish, rank, gaudy, jaunty, racy, tawdry

پر زرق و برق (صفت)
splendid, gaudy, sheeny

نمایش دار (صفت)
gaudy, gorgeous

پر زرق و برق و توخالی (صفت)
gaudy, high-sounding

bright and vulgar


Synonyms: blatant, brazen, brilliant, catchpenny, chichi, chintzy, coarse, crude, flashy, flaunting, florid, frou-frou, garish, gay, glaring, gross, gussied up, jazzy, kitschy, loud, meretricious, obtrusive, ostentatious, pizzazz, pretentious, putting on the ritz, raffish, ritzy, screaming, showy, snazzy, splashy, splendiferous, tasteless, tawdry, tinsel


Antonyms: calm, drab, dull, modest, plain, refined, simple, sophisticated


جملات نمونه

1. she does not like gaudy colors and dresses conservatively
از رنگ های جلف خوشش نمی آید و محافظه کارانه لباس می پوشد.

2. Gone are the support suspenders and gaudy steel rings that strangled the tower for much of the last decade.
[ترجمه ترگمان]از بند شلوار و حلقه های فولادی پر زرق و برق که در اواخر دهه اخیر برج را خفه کرده بودند، گذشته اند
[ترجمه گوگل]آویزان های پشتیبانی شده و حلقه های فولادی با شکوه که برج را برای اغلب دهه گذشته خفه کرده اند

3. She was tricked out in gaudy dress.
[ترجمه ترگمان] اون با لباس زرق و برق دار فریب خورد
[ترجمه گوگل]او در لباس غرق شده فریب خورده بود

4. We like to bait him about his gaudy ties.
[ترجمه ترگمان]ما دوست داریم در مورد کراوات gaudy براش طعمه بذاریم
[ترجمه گوگل]ما دوست داریم او را در مورد روابط گرمی خود طعمه کنیم

5. Her gaudy dress really curls me up.
[ترجمه ترگمان]لباس پر زرق و برق او مرا از هم جدا کرده بود
[ترجمه گوگل]لباس عجیب و غریب او واقعا من را تشکیل می دهد

6. Another one put washing on to a line, gaudy bedclothes and sombre shirts.
[ترجمه ترگمان]دیگری رخت شویی، ملافه پر زرق و برق، پیراهن قشنگی به تن کرده بود
[ترجمه گوگل]یکی دیگر، لباس های شسته شده را به یک خط، لباس های تند و تیز و پیراهن های شاداب تبدیل کرد

7. She smelled of cheap perfume and wore gaudy clothing and fake costume jewellery.
[ترجمه ترگمان]بوی عطر ارزان می داد و لباس های گران قیمت و جواهرات بدلی به تن داشت
[ترجمه گوگل]او از عطر ارزان بوی عطر و لباس پوشیدنی و جواهر فروشی جعلی بود

8. Not only was it gaudy in appearance but the smell wafting from the kitchen was distinctly malodorous.
[ترجمه ترگمان]نه تنها ظاهرش پر زرق و برق بود اما بویی که از آشپزخانه می داد به وضوح بد بو بود
[ترجمه گوگل]نه تنها این ظاهر ظاهری بود، بلکه بویایی که از آشپزخانه بود، کاملا مضر بود

9. The gaudy is an Oxford college reunion for former undergraduates.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه یک تجدید دیدار دانشگاهی آکسفورد برای دانشجویان دوره لیسانس است
[ترجمه گوگل]جادوگر بازآموزی کالج آکسفورد برای دانشجویان سابق است

10. The big boots, the gaudy anorak, the heavy rucsac.
[ترجمه ترگمان]چکمه های بزرگ، the پر زرق و برق، the سنگین
[ترجمه گوگل]چکمه های بزرگ، انارک خشن، رکاساک سنگین

11. But there, behind that gaudy, fantastical temple stood a line of monoliths.
[ترجمه ترگمان]اما آنجا پشت آن معبد پر زرق و برق، ردیفی از مجسمه های سنگی قرار داشت
[ترجمه گوگل]اما در آنجا، پشت این معبد فانتزی، غول پیکر یک خط از یکپارچه ایستاده بود

12. Beneath a man's jacket the woman wore a gaudy satin slip streaked at the hem with blood.
[ترجمه ترگمان]زن زیر نیم تنه یک مرد، یک تکه پارچه ساتن پر زرق و برق به تن داشت که از لبه آن با خون پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]زیر یک کت مردانه زن با یک سادن ساتن کثیف در خون با خونریزی کرد

13. They were gaudy and sexually suggestive and each tailored to the individual characteristics of the woman to be wed.
[ترجمه ترگمان]آن ها پر زرق و برق و تلقین جنسی بودند و هر یک با ویژگی های فردی زن که قرار بود ازدواج کند، طراحی شده بود
[ترجمه گوگل]آنها غریب و جنس گرا بودند و هر کدام به خصوصیات فردی زن تعلق داشتند

14. The younger ones are more gaudy and of course a better size for aquariums.
[ترجمه ترگمان]The کوچک تر از gaudy هستند و البته به اندازه یک آکواریوم بهتر
[ترجمه گوگل]آنها جوانتر هستند و حتی بهتر از آکواریوم ها هستند

15. Yet nothing can quite make up for the gaudy excesses of the auto-da-fe.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هیچ چیز نمی تواند به حد کافی برای کاره ای زیاد و پر زرق و برق of ساخته شود
[ترجمه گوگل]با این حال، هیچ چیز نمی تواند به طور کامل برای عجایب غم انگیز خودکار دا-ف

پیشنهاد کاربران

بیش از حد زرق و برق دار، جلف، showy, shallow and tasteless

رنگ جیغ، رنگی که ارزش چندانی ندارد .

متظاهر


کلمات دیگر: