کلمه جو
صفحه اصلی

empoison


معنی : زهرالود کردن
معانی دیگر : (قدیمی) زهرین کردن، سمی کردن، زهرآگین کردن، زهردادن به، مسموم کردن، فاسدکردن، زهرکش کردن

انگلیسی به فارسی

تلخکام کردن، عقدهای و بدخلق کردن، کینهور کردن


علامت گذاری، زهرالود کردن


(قدیمی) زهرین کردن، سمی کردن، زهرآگین کردن


انگلیسی به انگلیسی

• corrupt; embitter; (archaic) poison

مترادف و متضاد

زهرالود کردن (فعل)
poison, envenom, empoison


کلمات دیگر: