کلمه جو
صفحه اصلی

embalm


معنی : مومیایی کردن، حنوط کردن، با عطر و روغن تدهین کردن
معانی دیگر : (برای جلوگیری از فساد سریع امعا و احشای مرده را درآوردن و جسد را در مواد شیمیایی خواباندن) مومیایی کردن، در خاطر حفظ کردن، از یاد نبردن، به دست فراموشی نسپردن، معطر کردن، خوشبو کردن

انگلیسی به فارسی

مومیایی کردن، با عطر و روغن تدهین کردن


مرطوب کننده، مومیایی کردن، حنوط کردن، با عطر و روغن تدهین کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: embalms, embalming, embalmed
مشتقات: embalmer (n.), embalmment (n.)
(1) تعریف: to treat (a corpse) with preservatives before burial.

- The body of the Pharaoh would be embalmed by the priests.
[ترجمه حبیب بهبهانی] بدن بی جان فرعون توسط کاهنان مومیائی شده بود .
[ترجمه ترگمان] جسد فرعون توسط کشیش ها embalmed می شود
[ترجمه گوگل] جسد فرعون توسط کاهنان باردار خواهد شد
- The undertaker will embalm the body immediately.
[ترجمه حبیب بهبهانی] مرده شور جسد را در اسرع وقت مومیایی ( معطر وآماده دفن ) خواهد کرد.
[ترجمه ترگمان] تابوت ساز فورا جنازه رو مومیایی می کنه
[ترجمه گوگل] بنده بلافاصله بدن را شستشو می دهد

(2) تعریف: to preserve in memory.

(3) تعریف: to give a balmy fragrance to.

- Roses embalmed the summer breeze.
[ترجمه حبیب بهبهانی] عطر گلهای رز ، در دل نسیم تابستانی به مشام می رسید.
[ترجمه ترگمان] گل های رز ماری، نسیم تابستان را معطر می ساختند
[ترجمه گوگل] گل سرخ، گلرنگ تابستانی را از بین می برد

• mummify, preserve; perpetuate, immortalize
when a dead person is embalmed, their body is preserved using special substances.

مترادف و متضاد

مومیایی کردن (فعل)
balm, balsam, embalm, mummify

حنوط کردن (فعل)
embalm

با عطر و روغن تدهین کردن (فعل)
embalm

preserve, immortalize


Synonyms: anoint, cherish, consecrate, conserve, enshrine, freeze, lay out, mummify, prepare, process, store, treasure, wrap


جملات نمونه

1. egyptians used to embalm the corpses of their dear ones
مصری ها لاشه ی عزیزان خود را مومیایی می کردند.

2. once again the spring will embalm the woods and fields
بار دیگر بهار جنگل و دشت ها را خوشبو خواهد کرد.

3. In books, are embalmed the greatest thoughts of all ages.
[ترجمه حبیب بهبهانی] تفکرات بدیع جامانده از تماعی اعصار ، اندرونی کتب را عطرباران می سازند.
[ترجمه ترگمان]در کتاب ها بزرگ ترین افکار در تمام سنین باقی است
[ترجمه گوگل]در کتابها، بزرگترین اندیشه های تمام سنین است

4. His deeds are embalmed in the hearts of the people.
[ترجمه حبیب بهبهانی] بازخورد افعال وی ، در میان قلوب ملت حک شده است .
[ترجمه ترگمان]اعمال او در قلب مردم مومیایی شده است
[ترجمه گوگل]اعمال او در قلب مردم تعبیه شده است

5. The corpse was preserved from decay by embalming.
[ترجمه حبیب بهبهانی] آنچه مانع ازبین رفتن لاشه اجساددرطول دهه های متمادی میشده ، عمل مومیائی کردن متوفیان بوده است. .
[ترجمه ترگمان]جسد جسد رو از مرگ مومیایی کردن
[ترجمه گوگل]جسد از بین بردن با بوی بد دهان حفظ شد

6. The Egyptians used to embalm the bodies of their deadkings and queens.
[ترجمه حبیب بهبهانی] مویائی ساختن اجساد بی جان شاهان و ملکه ها ، درمیان مصریان باستان ، بعنوان سنت رواج داشته است.
[ترجمه ترگمان]مصری ها از مومیایی کردن اجساد of و ملکه های خود استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]مصری ها برای بدنسازی و مرغ ها خود را بوی بد دهان می کردند

7. Now they are being embalmed - dutifully and reverentially, as befits faithful but defunct servitors of mankind.
[ترجمه ترگمان]اکنون آن ها با وظیفه شناسی و reverentially، چنانکه شایسته خادم وفادار اما از کار رفته بشر است، تدهین می شوند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آنها سنگدل هستند - شایسته و مهربانانه، همانطور که خدمتگزاران وفادار و ماندگار انسان است

8. His body was embalmed.
[ترجمه ترگمان]بدنش مومیایی شده بود
[ترجمه گوگل]بدن او سنگدلی بود

9. Embalming is a sanitary, cosmetic, and preservative process through which the body is prepared for interment.
[ترجمه ترگمان]embalming یک فرآیند بهداشتی، آرایشی و نگهدارنده است که بدن برای دفن بر روی آن آماده می شود
[ترجمه گوگل]گلدوزی یک فرآیند بهداشتی، آرایشی و نگهدارنده است که از طریق آن بدن برای مصلحت آماده می شود

10. Roses embalmed the air.
[ترجمه ترگمان]گل های رز، هوا را معطر می ساختند
[ترجمه گوگل]گل سرخ از گلدان های هوا استفاده می شود

11. It was not included in the main embalming course.
[ترجمه ترگمان]این مکان در مسیر اصلی embalming قرار نگرفت
[ترجمه گوگل]این در دوره اصلی بلامانع بود

12. The tutor was, who embalmed 500 cases per year and also ran a hairdressing business.
[ترجمه ترگمان]معلم خصوصی بود که در هر سال ۵۰۰ مورد embalmed کرد و همچنین یک کار hairdressing انجام داد
[ترجمه گوگل]معلم بود که 500 مورد در سال را مالحظه می کرد و همچنین یک شرکت آرایشگری را اداره می کرد

13. He looked as if he were embalmed.
[ترجمه ترگمان]طوری به نظر می رسید که انگار مومیایی است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید که اصلاح طلبی است

14. Cats, we embalm at Bubastis.
[ترجمه ترگمان]گربه ها، ما تو \"Bubastis\" می خوابیم
[ترجمه گوگل]گربه، ما در Bubastis شامپو داریم

15. The Egyptians used to embalm the bodies of their dead kings.
[ترجمه ترگمان]مصریان از مومیایی کردن اجساد پادشاهان مرده خود استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]مصری ها به بدن های پادشاهان مرده خود بدنسازی می کردند

Egyptians used to embalm the corpses of their dear ones.

مصری‌ها لاشه‌ی عزیزان خود را مومیایی می‌کردند.


His memory is embalmed in the hearts of his people.

خاطره‌ی او در دل ملتش نقش بسته است.


Once again the spring will embalm the woods and fields.

بار دیگر بهار جنگل و دشتها را خوشبو خواهد کرد.



کلمات دیگر: