1. a fatal mistake
اشتباه مرگبار
2. a fatal wound
زخم کشنده
3. the fatal eruption of the volcano
فوران ویرانگر آتشفشان
4. the fatal thread of his life ran out
سرنخ (سرنوشت) زندگانی او به آخر رسید.
5. finally the fatal day arrived
بالاخره آن روز سرنوشت ساز فرارسید.
6. one of the knife thrusts was fatal
یکی از ضربات چاقو مهلک بود.
7. Her children's death is a fatal blow on her.
[ترجمه ترگمان]مرگ بچه هایش ضربه مهلکی به او است
[ترجمه گوگل]مرگ فرزندانش یک ضربه مرگبار است
8. Fatal road accidents have decreased in frequency over recent years.
[ترجمه ترگمان]تصادفات جاده ای در سال های اخیر در فراوانی کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]حوادث جاده مرگبار در فرآیند اخیر در سالهای اخیر کاهش یافته است
9. This illness is fatal in almost all cases.
[ترجمه ترگمان]این بیماری تقریبا در همه موارد کشنده است
[ترجمه گوگل]این بیماری در تقریبا تمام موارد مرگبار است
10. He has not driven since his near fatal crash earlier this year.
[ترجمه ترگمان]او از زمان سقوط مرگبار خود در این سال پیش نرفته است
[ترجمه گوگل]او از زمان تصادف نزدیک مرگبار اوایل امسال رانده نشده است
11. If she gets ill again it could prove fatal.
[ترجمه ترگمان] اگه دوباره مریض بشه، ممکنه کشنده باشه
[ترجمه گوگل]اگر او دوباره بیمار شود، ممکن است کشنده باشد
12. It would clearly be fatal for Europe to quarrel seriously with America.
[ترجمه ترگمان]به وضوح برای اروپا کشنده است که به طور جدی با آمریکا نزاع کند
[ترجمه گوگل]برای اروپا به طور جدی با آمریکا جدی می افتد
13. Even moderate amounts of the drug can be fatal.
[ترجمه ترگمان]حتی مقدار متوسط این دارو نیز می تواند مهلک باشد
[ترجمه گوگل]حتی مقادیر متوسط مواد مخدر میتواند کشنده باشد
14. Fatal accidents have decreased in frequency over recent years.
[ترجمه ترگمان]حوادث کشنده در سال های اخیر در فراوانی کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]حوادث مرگ و میر در فرکانس های اخیر در سال های اخیر کاهش یافته است
15. At worst, the drug can be fatal.
[ترجمه ترگمان]در بدترین حالت، مواد ممکنه کشنده باشه
[ترجمه گوگل]در بدترین حالت، دارو ممکن است کشنده باشد
16. It is impossible to say who struck the fatal blow.
[ترجمه ترگمان]نمی توان گفت که چه کسی ضربه مهلکی را زد
[ترجمه گوگل]غیرممکن است بگویم چه کسی ضربهی مرگبار را زد
17. He suffered a fatal heart attack while cycling.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که دوچرخه سواری می کرد، دچار حمله قلبی مهلکی شده بود
[ترجمه گوگل]او در طی دوچرخه سواری از حمله قلبی مرگبار رنج می برد
18. Immunization coverage against fatal diseases has increased to 99% in some countries.
[ترجمه ترگمان]پوشش بیمه ای در برابر بیماری های مرگبار به ۹۹ درصد در برخی کشورها افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]پوشش ایمن سازی در برابر بیماری های کشنده در برخی کشورها به 99 درصد افزایش یافته است
19. Hepatitis is a potentially fatal disease.
[ترجمه ترگمان]هپاتیت یک بیماری بالقوه مرگبار است
[ترجمه گوگل]هپاتیت یک بیماری بالقوه کشنده است