کلمه جو
صفحه اصلی

eggshell


معنی : پوست تخم مرغ، نازک، ترد
معانی دیگر : (مانند پوست تخم مرغ) نازک و شکننده، پوست تخم مرغ مانند، پوست تخم مرغی، پوسته مانند، پوسته ی تخم مرغ (یا تخم سایر جانداران)، پوست تخم مره، پوست تخم، مانندپوست تخم مره، نازک

انگلیسی به فارسی

پوست تخم‌مرغ، نازک، ترد


تخم مرغ، پوست تخم مرغ، نازک، ترد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the thin covering that encloses a bird's egg.

(2) تعریف: a pale yellowish white color.
مشابه: neutral
صفت ( adjective )
• : تعریف: resembling the shell of an egg in some characteristic such as color, brittleness, or dull finish.

• hard outer covering of a bird's egg
eggshell or an eggshell is the hard covering round a bird's egg.
hard outer covering of an egg

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پوست تخم مرغی

مترادف و متضاد

پوست تخم مرغ (اسم)
eggshell

نازک (صفت)
fine, tender, attenuate, soft, thin, slim, frail, ethereal, spare, fragile, tenuous, gossamer, eggshell, thready

ترد (صفت)
tender, plucky, soft, fragile, brittle, frangible, friable, crisp, crispy, eggshell, mealy

جملات نمونه

1. eggshell china
(ظرف) چینی پوست تخم مرغی

2. Over time, the protein in the eggshell breaks down into its constituent amino acids.
[ترجمه ترگمان]در طول زمان، پروتیین در پوسته تخم مرغ به اسیده ای آمینه constituent تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، پروتئین موجود در پوسته تخم مرغ به اسیدهای آمینه تشکیل دهنده آن تجزیه می شود

3. In the ashes were bits of broken eggshell.
[ترجمه ترگمان]در خاکستر قسمت هایی از پوست تخم مرغ شکسته بود
[ترجمه گوگل]در خاکستر بیت پوسته پوسته شکسته بود

4. The glass shattered like an eggshell, and blew away.
[ترجمه ترگمان]شیشه مانند تخم مرغی تخم مرغ خرد شد و فوت کرد
[ترجمه گوگل]شیشه مثل یک پوسته تخم مرغی فرو ریخت و منفجر شد

5. The old woman was frail as eggshell and blind.
[ترجمه ترگمان]پیرزن لاغر و کور و کور بود
[ترجمه گوگل]زن پیری به عنوان پوسته تخم مرغ و کور بود

6. Prime with two to three coats of eggshell, thinning down the first one with white spirit to avoid ridges.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر با دو نفر به سه عدد تخم مرغ پوست تخم مرغی که اولین کسی را با یک روح سفید رنگ می کند تا از صخره ها اجتناب کند
[ترجمه گوگل]ابتدا با دو تا سه کت پوسته تخم مرغ، ابتدا با یک روح سفید برای جلوگیری از لبه ها، اولی را از بین ببرید

7. Eggshell antique: Soft, bulky paper with a slilghtly dull matt surface, like of an egg shell.
[ترجمه ترگمان]یک کاغذ عتیقه: یک کاغذ نرم و بزرگ با یک سطح matt کدر که شبیه به یک پوسته تخم مرغ است
[ترجمه گوگل]پوسته تخم مرغ عتیقه: نرم، کاغذ بزرگ با سطح مات مبهم مبهم مانند پوسته تخم مرغ

8. Eggshell soft, egg - shaped full rich, tender meat, sweet - smelling delicious aftertaste.
[ترجمه ترگمان]گوشت نرم، پر از تخم مرغ، گوشت سرشار از طعم شیرین، طعم شیرین لذت
[ترجمه گوگل]تخم مرغ نرم، تخم مرغ کامل غنی، گوشت مرغ، شیرین و بوی عطر و طعم پس از غذا خوشمزه است

9. When God did the same with the eggshell of this red - yoked universe centuries ago.
[ترجمه ترگمان]وقتی که خداوند این کار را با پوست تخم مرغی که قرن ها پیش به آن بسته شده بود، انجام داد
[ترجمه گوگل]هنگامی که خدا این کار را با پوسته تخم مرغ از این جهان قرمز - yoked قرن ها پیش انجام داد

10. This eggshell china, pure, white and translucent, has an irresistible charm.
[ترجمه ترگمان]این پوست تخم مرغ، خالص، سفید و شفاف، یک افسون مقاومت ناپذیر دارد
[ترجمه گوگل]این پوسته پوسته پوسته تخم مرغ، خالص، سفید و شفاف، جذابیت غیر قابل مقاومت دارد

11. Accordingto Bunce, eggshell is the best substance for radiocarbon dating andisotope analysis, which gives information about the environment inwhich the egg was laid.
[ترجمه ترگمان]پوست تخم مرغ بهترین ماده برای آنالیز andisotope است که به اطلاعاتی درباره محیطی که در آن تخم گذاشته می شود، می دهد
[ترجمه گوگل]با توجه به Bunce، پوسته تخم مرغ بهترین ماده برای تجزیه و تحلیل و تجزیه و تحلیل ایزوتوپ رادیوکربن است، که اطلاعات را در مورد محیط زیست که در آن گذاشته تخم مرغ داده می شود

12. Eggshell powder can be made yourself, by saving the raw shells, drying and then running them through a coffee grinder.
[ترجمه ترگمان]پودر eggshell را می توان از طریق صرفه جویی در پوسته های خام، خشک کردن و سپس دویدن آن ها از طریق یک آسیاب قهوه درست کرد
[ترجمه گوگل]پودر پوسته تخم مرغ را می توان با صرفه جویی در پوسته خام، خشک کردن و سپس آن را از طریق یک دستگاه قهوه چرخانید

13. The walls had been painted an eggshell white.
[ترجمه ترگمان]دیوارها یک رنگ سفید رنگ را نقاشی کرده بودند
[ترجمه گوگل]دیوارها یک پوسته تخم مرغی سفید شده بودند

14. The processing of calcium acetate from eggshell was studied.
[ترجمه ترگمان]پردازش استات کلسیم از پوسته تخم مرغ مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]پردازش کلسیم استات از پوسته تخم مرغ مورد بررسی قرار گرفت

15. OBJECTIVE To investigate the effects of Emu(Dromaius novaehollandiae) eggshell produced in China on sexual ability of male mice and make a preliminary research on Emu eggshell pharmacological actions.
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE برای بررسی اثرات of (Dromaius novaehollandiae)پوست تخم مرغ تولید شده در چین در رابطه با توانایی جنسی موش نر و انجام تحقیقات اولیه در مورد Emu پوست تخم مرغ را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثرات Emu (Dromaius novaehollandiae) پوسته تخم مرغی تولید شده در چین در توانایی جنسی موشهای نر و بررسی اولیه در مورد اقدامات دارویی تخم مرغی Emu

eggshell china

(ظرف) چینی پوست‌تخم‌مرغی



کلمات دیگر: