کلمه جو
صفحه اصلی

electorate


معنی : حوزه انتخابیه، گزینگرگان، هیئت انتخاب کنندگان
معانی دیگر : (تمام کسانی که صلاحیت رای دادن را دارند) رای دهندگان، گزینگران

انگلیسی به فارسی

گزینگران، هیئت انتخاب کنندگان، حوزه انتخابیه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a body of those entitled to participate in an election; qualified voters, as a group.

- State politics changed as greater numbers of young people joined the electorate.
[ترجمه ترگمان] سیاست دولت به عنوان شمار بیشتری از جوانان به حوزه انتخابیه تبدیل شد
[ترجمه گوگل] سیاست های دولت تغییر کرده است، زیرا تعداد بیشتری از جوانان به رای دهندگان پیوستند

• voting public, group of people who may vote in an election
the electorate of a country is all the people there who have the right to vote in an election.

مترادف و متضاد

voters


حوزه انتخابیه (اسم)
electorate

گزینگرگان (اسم)
electorate

هیئت انتخاب کنندگان (اسم)
electorate

Synonyms: registered voters, body politic, constituency, voter


جملات نمونه

1. his stock with the electorate remains high
رای دهندگان هنوز برای او اعتبار زیادی قائل اند.

2. The government largely misread the mood of the electorate.
[ترجمه ترگمان]دولت تا حد زیادی وضعیت حوزه انتخابیه را اشتباه برداشت
[ترجمه گوگل]حکومت به طور گسترده ای خلق و خوی رای دهندگان را نادرست خواند

3. According to radio the British electorate are going to vote tomorrow.
[ترجمه ترگمان]طبق گفته رادیو، رای دهندگان بریتانیایی فردا رای خواهند داد
[ترجمه گوگل]بر اساس رادیو، رای دهندگان بریتانیا روز چهارشنبه رای خواهند داد

4. The party's share of the electorate has diminished steadily.
[ترجمه ترگمان]قسمت حزب of به طور یکنواخت تقلیل یافته
[ترجمه گوگل]سهم حزب از رای دهندگان به طور پیوسته کاهش یافته است

5. The government misjudged the mood of the electorate.
[ترجمه ترگمان]دولت در مورد وضعیت رای دهندگان قضاوت کرد
[ترجمه گوگل]حکومت بر خرافات رای دهندگان بی اعتبار شده است

6. The electorate is astute enough to vote tactically against the Government.
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان به اندازه کافی زیرک هستند که به طور تاکتیکی علیه دولت رای دهند
[ترجمه گوگل]رای دهندگان به اندازه کافی محکم به رای دادن تاکتیکی علیه دولت است

7. 75% of the electorate believe his party is incapable of government.
[ترجمه ترگمان]۷۵ درصد از رای دهندگان معتقدند که حزب او قادر به دولت نیست
[ترجمه گوگل]75٪ از رای دهندگان بر این باورند که حزب وی ناتوان از دولت است

8. Two-thirds of the national electorate had the chance to vote in these elections.
[ترجمه ترگمان]دو سوم رای دهندگان ملی شانس رای دادن در این انتخابات را داشتند
[ترجمه گوگل]دو سوم از رای دهندگان ملی فرصتی برای رای دادن در این انتخابات داشتند

9. Since Independence the electorate has been polarized equally between two parties.
[ترجمه ترگمان]از زمان استقلال رای دهندگان به طور مساوی بین دو حزب قطبی شده بودند
[ترجمه گوگل]از زمان استقلال، رای دهندگان به طور مساوی بین دو طرف متحد شده اند

10. The rise of a mass electorate forced politicians to try and broaden their appeal.
[ترجمه ترگمان]ظهور رای دهندگان توده ای سیاستمداران را وادار به تلاش و گسترش درخواست خود کرد
[ترجمه گوگل]ظهور رای دهندگان عظیم، سیاستمداران را مجبور به تجدیدنظر کرده است

11. They largely misread the mood of the electorate.
[ترجمه ترگمان]آن ها تا حد زیادی وضعیت رای دهندگان را تعبیر کردند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت با خلق و خوی رای دهندگان اشتباه می گویند

12. Only 70% of the electorate voted in the last election.
[ترجمه ترگمان]تنها ۷۰ درصد از رای دهندگان در انتخابات گذشته رای دادند
[ترجمه گوگل]تنها 70 درصد از رای دهندگان در انتخابات گذشته رای دادند

13. A majority of the electorate oppose the law.
[ترجمه ترگمان]اکثریت رای دهندگان با این قانون مخالف هستند
[ترجمه گوگل]اکثریت رای دهندگان با قانون مخالفت می کنند

14. There is widespread apathy among the electorate.
[ترجمه ترگمان]در بین رای دهندگان بی عاطفگی گسترده وجود دارد
[ترجمه گوگل]بی نظمی گسترده در میان رای دهندگان وجود دارد

15. They've won over a lot of the electorate since she's been leader of the party.
[ترجمه ترگمان]آن ها از زمانی که رهبر حزب بوده است، بیش از تعداد زیادی از رای دهندگان را به دست آورده اند
[ترجمه گوگل]از آنجایی که او رهبر حزب بوده است، بسیاری از رای دهندگان برنده شده اند

پیشنهاد کاربران

هیت انتخاب کنندگان ، حوزه انتخابیه

رای دهندگان

افراد دارای حق رای

رای دهندگان
حوزه ی انتخابیه
هیئت انتخاب کنندگان


کلمات دیگر: