کلمه جو
صفحه اصلی

effervescent


معنی : گاز دار
معانی دیگر : (نوشابه و غیره) جوش دار، جوشان، سرزنده، سرحال، پرجوش و خروش، پرنشاط، پر اشتیاق

انگلیسی به فارسی

گازدار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: effervescently (adv.)
(1) تعریف: emitting tiny gas bubbles; foaming; bubbly.
مترادف: bubbly, fizzy, sparkling
مشابه: carbonated, ebullient, foamy, frothy

- Sparkling wines are effervescent.
[ترجمه ترگمان] شراب Sparkling پر جوش و خروش است
[ترجمه گوگل] شراب های طعم دار می شوند

(2) تعریف: in high, cheerful spirits; lively; animated.
مترادف: bubbly, ebullient, exuberant, vivacious
متضاد: depressed
مشابه: animate, animated, enthusiastic, gay, happy, lively, merry, sparkling, sprightly

- The effervescent host put all the guests at ease.
[ترجمه ترگمان] میزبان پرهیجان همه میهمانان را ناراحت کرد
[ترجمه گوگل] میزبان پرتاب کننده همه مهمانان را آسان می کند
- He was in a foul temper and in no mood to talk with his effervescent aunt.
[ترجمه ترگمان] او خلق و خوی foul داشت و اصلا حوصله حرف زدن با عمه effervescent را نداشت
[ترجمه گوگل] او با خلوص ناپسند و بدون خلق و خوی به گفتگو با عمه مشتاق او بود

• bubbly; lively
an effervescent liquid is a liquid that releases bubbles of gas.
someone who is effervescent is lively and enthusiastic in their behaviour.

مترادف و متضاد

گاز دار (صفت)
gasser, effervescent, gassy, gaseous

fizzing, foaming


Synonyms: airy, boiling, bouncy, bubbling, bubbly, carbonated, elastic, expansive, fermenting, frothing, frothy, resilient, sparkling, volatile


Antonyms: flat, stale


enthusiastic, vivacious


Synonyms: animated, bouncy, brash, bubbly, buoyant, ebullient, excited, exhilarated, exuberant, gleeful, happy, high-spirited, hilarious, in high spirits, irrepressible, jolly, joyous, lively, merry, mirthful, sprightly, vital, zingy


Antonyms: dull, inactive, serious, sober, unenthusiastic


جملات نمونه

1. effervescent wine
شراب گازدار

2. She's one of those effervescent personalities that you often see presenting TV game shows.
[ترجمه ترگمان]او یکی از شخصیت های پرهیجان است که اغلب شاهد ارائه نمایش های تلویزیونی هستید
[ترجمه گوگل]او یکی از آن شخصیت های پرطرفدار است که شما اغلب می بینید که نشان می دهد بازی های تلویزیونی را نشان می دهد

3. Tamburlaine's effervescent personality and self-confidence are also echoed throughout the play.
[ترجمه ترگمان]شخصیت پرهیجان Tamburlaine و اعتماد به نفس هم در سراسر نمایش تکرار می شوند
[ترجمه گوگل]شخصیت و احساس اعتماد به نفس Tamburlaine نیز در سراسر بازی تکرار شده است

4. We asked our effervescent typist what she might have been thinking at the time, but she only blushed.
[ترجمه ترگمان]از typist پرسیدم که در آن زمان چه فکر می کند، اما فقط سرخ شد
[ترجمه گوگل]ما پرسپکتیو جادویی خود را از آنچه که در آن زمان فکر می کردیم پرسیدیم، اما او فقط سرخ شده بود

5. The effervescent eschatology of sunshine and wealth had gone flat.
[ترجمه ترگمان]The پرهیجان آفتاب و ثروت صاف شده بود
[ترجمه گوگل]اسکاتولوژی جالب از آفتاب و ثروت رفته است

6. Results: Borax effervescent tablet conforms to the standard of Chinese Pharmacopeias.
[ترجمه ترگمان]نتایج: tablet پرهیجان با استاندارد Pharmacopeias چینی همخوانی دارد
[ترجمه گوگل]یافته ها: قرص مایع بوراکس با استاندارد فارماکوپه های چین مطابقت دارد

7. OBJECTIVE : To prepare an effervescent tablets of ofloxacin and establish quality preparation.
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE: آماده سازی قرص های جوشان of و ایجاد آمادگی برای کیفیت
[ترجمه گوگل]هدف: برای تهیه یک قرص مینیاتوری فرلوکساسین و ایجاد آمادگی در کیفیت

8. Objective: To investigate the Safety of Shuangzuotai Vagina effervescent Tablets.
[ترجمه ترگمان]هدف: تحقیق درباره ایمنی of vagina جوشان
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ایمنی قرصهای شفاف کننده واژن واژینیتی Shuangzuotai

9. The first rush of effervescent sweetness paired with the dark balsamic spiciness is quite memorable.
[ترجمه ترگمان]اولین هجوم of پرهیجان با the dark، کاملا به یاد ماندنی است
[ترجمه گوگل]اولین عجله از شیرینی های خفیف با زرق و برق تند برنجی کاملا قابل یادآوری است

10. As they describe Capote's effervescent monologue, you can almost see him sitting on the beige cloth couch, legs crossed, waving his arms around as if starring in his own movie.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آن ها سخنان پرشور Capote را توصیف می کنند، تقریبا می توانید او را ببینید که روی مبل بژ نشسته، پاهایش را روی هم گذاشته، دست هایش را تکان می دهد، گویی در فیلم خودش بازی می کند
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها مونولوگ مبهم کاپوت را توصیف می کنند، تقریبا می توانید او را روی نیمکت پارچه ای بژ نشانه نشست، پاها عبور می کنند، انگار که در فیلم خود بازی می کنند، دستان خود را تکان می دهند

11. Objective : To prepare Lomefloxacin effervescent tablet and establish quality specifications.
[ترجمه ترگمان]هدف: آماده سازی لوح جوشان و ایجاد مشخصات کیفی
[ترجمه گوگل]هدف: تهیه قرص اسپرمروئیدی لومفلوکساسین و ایجاد مشخصات کافی

12. H . Give effervescent powders and tablets immediately after dissolving.
[ترجمه ترگمان]ه بلافاصله پس از انحلال این پودر و قرص جوشان را به جوش آورد
[ترجمه گوگل]ه بلافاصله بعد از حل شدن پودر و قرص های مات کننده را بگذارید

13. OBJECTIVE : To select formulation for ibuprofen effervescent tablets.
[ترجمه ترگمان]OBJECTIVE: برای انتخاب formulation برای الواح دوازدهگانه استفاده کنید
[ترجمه گوگل]هدف: برای انتخاب فرمولاسیون برای قرص های مضر ibuprofen

14. Likewise, those that thought they were too ephemeral and effervescent, began to appreciate them.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، کسانی که فکر می کردند آن ها بیش از اندازه زودگذر و پرشور بودند از آن ها قدردانی کردند
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، کسانی که تصور می کردند آنها بیش از حد فصلی و مبهم هستند، شروع به قدردانی از آنها کردند

effervescent wine

شراب گازدار


پیشنهاد کاربران

جوشان

■ توضیحات فارسی ■ :
یعنی جوشان و گازدار. مایعی که Effervescent هست حباب های ریز گاز درونش مشاهده میشه که به سمت بالا حرکت میکنن. همچنین به معنی سرزنده و شاداب و سرحال هم معنا میده. مثل
Effervescent person : یک فرد سرزنده و شاد و سرحال
** Effervescent صفت هست و Effervescence اسمشه

■ E X A M P L E S ■ :
🔵 Effervescent wine : شراب گازدار
🔵 Effervescent Tablet : قرص جوشان
🔵 Her Effervescent [= Bubbly] personality : شخصیت سرزنده و شاداب او
🔵 An Effervescent Drink : یک نوشیدنی گازدار

■ توضیحات انگلیسی آبادیس ■ :
• bubbly; lively
• an effervescent liquid is a liquid that releases bubbles of gas
• someone who is effervescent is lively and enthusiastic in their behaviour

■ توضیحات Learner's dictionary ■ :
❌ EFFERVESCENCE ❌
noun
[noncount]
1 : an exciting or lively quality
🔵 The actress's effervescence was charming
🔵 the effervescence of his writing style

2 : bubbles that form and rise in a liquid

ef�fer�ves�cent \ˌɛfɚˈvɛsn̩t\ adjective [more effervescent; most effervescent]

Effervescently ( قید ) ( adverb )

تلفظ Effervescent : اِفِر وِسِنت
تلفظ Bubbly : بابلی ✔ بابِلی ❌

قرص جوشان


کلمات دیگر: