کلمه جو
صفحه اصلی

german


معنی : المانی، اولاد عمهوعمو، وابسته نزدیک
معانی دیگر : همخون، تنی، از یک پدر و مادر، از یک پدربزرگ و مادربزرگ، قوم و خویش، آلمانی، اهل آلمان، زبان آلمانی (که در آلمان و اتریش و سوئیس تکلم می شود)، germain اولاد عمه وعمو، عمو زاده

انگلیسی به فارسی

آلمانی


آلمانی، المانی، اولاد عمهوعمو، وابسته نزدیک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to Germany or its people, culture, language, or the like.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a native or citizen of Germany, or a descendant thereof.

(2) تعریف: the language of Germany, Austria, and parts of Switzerland.

• german language
native of germany, resident of germany
of german origin, of or pertaining to germany
closely related; having the same father and mother (archaic)
german means belonging or relating to germany.
a german is a person who comes from germany.
german is the language spoken by people who live in germany, austria, and parts of switzerland.

مترادف و متضاد

المانی (اسم)
german, hun, jerry

اولاد عمه و عمو (صفت)
german

وابسته نزدیک (صفت)
german

جملات نمونه

1. The aid appeal has galvanised the German business community.
[ترجمه ترگمان]درخواست کمک به جامعه تجاری آلمان محدود شده است
[ترجمه گوگل]تجدید نظر در مورد کمک به جامعه تجاری آلمانی است

2. He was born of / to German parents.
[ترجمه ترگمان]او از والدین آلمانی به دنیا آمد
[ترجمه گوگل]او از والدین آلمانی متولد شده است

3. The city of Boerne was established by German settlers in the 1840s.
[ترجمه ترگمان]شهر of توسط مهاجران آلمانی در دهه ۱۸۴۰ میلادی تاسیس شد
[ترجمه گوگل]شهر بوئر در دهه 1840 توسط مهاجران آلمانی تاسیس شد

4. I find German grammar very difficult.
[ترجمه ترگمان]کتاب دستور زبان آلمانی بسیار مشکل است
[ترجمه گوگل]گرامر آلمانی خیلی دشوار است

5. 'Can he speak German?' 'Yes, he's fluent. '
[ترجمه ترگمان]آلمانی بلد است؟ - بله، روان است
[ترجمه گوگل]، آیا او می تواند آلمانی صحبت می کنند؟ بله، او مسلط است '

6. The German Chancellor was anxious to assert his government's commitment to further European unity.
[ترجمه ترگمان]صدراعظم آلمان مشتاق بود که تعهد دولت خود نسبت به اتحاد بیشتر اروپا را نشان دهد
[ترجمه گوگل]صدراعظم آلمان مشتاق بود که تعهد دولت خود را نسبت به اتحاد بیشتر اروپا تسلیم کند

7. German leaders denounced the attacks and pleaded for tolerance.
[ترجمه ترگمان]رهبران آلمان این حملات را محکوم کردند و خواستار تحمل شدند
[ترجمه گوگل]رهبران آلمان حملات را محکوم کردند و خواستار تحمل بودند

8. She's a German who was naturalized in Canada.
[ترجمه ترگمان]او المانی است که در کانادا پذیرفته شده است
[ترجمه گوگل]او یک آلمانی است که در کانادا تحصیل کرده است

9. Your knowledge of German may come in useful .
[ترجمه ترگمان]دانش شما درباره زبان آلمانی مفید خواهد بود
[ترجمه گوگل]دانش شما از آلمان ممکن است مفید باشد

10. The fourth night of violence in the German city of Rostock was triggered by football supporters.
[ترجمه ترگمان]چهارمین شب خشونت در شهر روستوک در آلمان توسط طرفداران فوتبال آغاز شد
[ترجمه گوگل]شب چهارم خشونت در شهر آلمان روستوک توسط هواداران فوتبال آغاز شد

11. The German team scored a combined total of 652 points.
[ترجمه ترگمان]تیم آلمان مجموع امتیازات ۶۵۲ را به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]تیم آلمان مجموعهای از 652 امتیاز را به دست آورد

12. He speaks English, but his native tongue is German.
[ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی بلد است، اما زبان مادری او آلمانی است
[ترجمه گوگل]او انگلیسی صحبت می کند، اما زبان مادری وی آلمانی است

13. Cambridge University Press arranged a tie-up with the German publisher Klett.
[ترجمه ترگمان]انتشارات دانشگاه کمبریج یک تساوی با ناشر آلمانی Klett ترتیب داد
[ترجمه گوگل]انتشارات دانشگاه کمبریج با انتشار ناشر آلمانی Klett ارتباط برقرار کرد

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. She was fluent in English, French, and German.
[ترجمه ترگمان]به انگلیسی، فرانسوی و آلمانی مسلط بود
[ترجمه گوگل]او به انگلیسی، فرانسوی و آلمانی مسلط بود

a brother-german

برادر تنی


a cousin-german

پسر یا دختر عمو یا دایی


پیشنهاد کاربران

ژرمن، آلمانی


کلمات دیگر: