کلمه جو
صفحه اصلی

festal


معنی : خوشحال، خوش، جشنی، عیدی، وابسته به عید
معانی دیگر : وابسته به جشن و سرور، شادیانه، جشنوار، عید مانند، خجسته

انگلیسی به فارسی

عیدی، جشنی، وابسته به عید، خوش


فستیوال، عیدی، جشنی، وابسته به عید، خوش، خوشحال


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: festally (adv.)
• : تعریف: of or suited to a feast, festival, or celebration.
مشابه: gala

• festive, celebratory
festal means relating to a festival or celebration; a formal word.

مترادف و متضاد

خوشحال (صفت)
shining, pleasant, happy, high, vivacious, merry, amused, delighted, glad, cheerful, lucky, fortunate, gleeful, jolly, cheery, sprightly, sunny, joyful, riant, festal, mirthful, felicific, gladsome, lilting, gleesome

خوش (صفت)
good, pleasant, well, happy, pleasing, sweet, merry, delighted, cheerful, blissful, blithe, buxom, festal, jocund

جشنی (صفت)
festive, convivial, festival, festal

عیدی (صفت)
festive, festival, festal

وابسته به عید (صفت)
festal

جملات نمونه

1. festal garments
جامه های جشن و سور

2. the city is decorated only on festal occasions
فقط در مواقع جشن و سرور شهر را آذین بندی می کنند.

3. On festal table had better not little flower, insert in off-the-peg metallic ice bucket on blooming pink flower can add more gorgeous colour and vibrant happy energy of life.
[ترجمه ترگمان]در یک میز festal، گل کمی بهتر است، یک سطل یخ فلزی که روی یک گل صورتی شکوفا می شود، می تواند رنگ زیبایی و انرژی پر طراوت و نشاط انگیزی از زندگی را به آن اضافه کند
[ترجمه گوگل]در گل فانتال گل کمی بهتر بود، در گلدان فلزی شکوفایی گلدان فلزی شکوفایی در گلدان فلزی شکوفایی می توانید رنگ زرق و برق دار و انرژی پر انرژی شاد زندگی را اضافه کنید

4. After double festal holiday, and last weekend, I should take back my heart which love play.
[ترجمه ترگمان]بعد از تعطیلات مضاعف، و آخر هفته آخر، باید قلبم را باز کنم که عشق بازی می کند
[ترجمه گوگل]پس از تعطیلات دو فستیوال، و آخر هفته آخر، من باید قلبم را که دوست دارم بازی کنم

5. The whole town is in a festal mood.
[ترجمه ترگمان] کل شهر در حال festal
[ترجمه گوگل]کل شهر در حالت آرام است

6. Festal parade already lost rich former days religion color nowadays.
[ترجمه ترگمان]این رژه بیش از پیش رنگ مذهب امروزی خود را از دست داده است
[ترجمه گوگل]رژه فستیوال در حال حاضر روزهای غنی دنیای امروز را از دست داده است

7. It was eaten with a spoon and served on festal days as part of the main course.
[ترجمه ترگمان]با یک قاشق غذا خورده بود و روزه ای جشن festal را به عنوان بخشی از مسیر اصلی سپری می کرد
[ترجمه گوگل]آن با یک قاشق خورده شد و در روزهای جشن به عنوان بخشی از دوره اصلی خدمت می کرد

8. The heaven in this poem is so far from being the incorporeal - the spiritual heaven of orthodox Christianity that you have an image of an actual orgy, the festal orgy raging under the thyrsus .
[ترجمه ترگمان]آسمان این شعر تا آن حد که بهشت معنوی مسیحیت اصیل باشد، آن قدر دور از آن است که شما تصویری از می گساری و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی و عیاشی
[ترجمه گوگل]بهشت در این شعر تا کنون از بی ثمر بودن - بهشت ​​معنوی مسیحیت ارتدوکس است که شما یک تصویر از یک عیاشی واقعی، عیاشی festal در زیر تیراسوس مشتاق

9. Spring carry is the most scale collective on the world migrates, unique festal landscape.
[ترجمه ترگمان]فصل بهار بیش ترین تعداد را دارد که در جهان کوچ می کند، landscape festal منحصر به فرد است
[ترجمه گوگل]حمل و نقل بهار در مقیاس بزرگ ترین مهاجرت جهان، چشم انداز فانتزی منحصر به فرد است

10. Sweet sweet lake goes vacationing village and streamers, send festal atmosphere.
[ترجمه ترگمان]این دریاچه شیرین و شیرین در حال گذراندن تعطیلات به روستا و streamers است و جو festal را به دنبال دارد
[ترجمه گوگل]دریاچه شیرین شیرین می رود روستاها و روستاها را تعطیل می کند، فضای جشن را می دهد

festal garments

جامه‌های جشن و سور


The city is decorated only on festal occasions.

فقط در مواقع جشن و سرور شهر را آذین‌بندی می‌کنند.



کلمات دیگر: