1. to feign a limp
خود را به شلی زدن
2. Some animals feign death when in danger.
[ترجمه دنیا] بعضی حیوانات وقتی در خطر هستند خود را به حالت مرگ میزنند
[ترجمه فاطمه] بعضی از حیوانات وقتی در خطر هستند تظاهر به مرگ میکنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از حیوانات در خطر مرگ خود را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]برخی از حیوانات در معرض خطر هستند
3. The hunter had to feign death when he suddenly found out that a bear was coming toward him.
[ترجمه ترگمان]شکارچی وقتی فهمید که خرس به سوی او می آید، وانمود کرد که مرگ دارد
[ترجمه گوگل]شکارچی مجبور شد که مرگ را بطور ناگهانی ببیند که یک خرس به طرف او می آمد
4. She knew that her efforts to feign cheerfulness weren't convincing.
[ترجمه ترگمان]می دانست که تلاشش برای نشان دادن نشان دادن نشان دادن شادی است
[ترجمه گوگل]او می دانست که تلاش هایش برای نشان دادن شاد بودن قانع کننده نیست
5. Maybe he could feign amnesia, or just cut the reading and head for home.
[ترجمه ترگمان]شاید او می توانست خود را فراموشی نشان دهد، یا فقط کتاب خواندن و خواندن را برای خانه قطع کند
[ترجمه گوگل]شاید او می تواند آمنیازی را تحریک کند، یا فقط خواندن را قطع کند و به خانه برود
6. It's also necessary to feign surprise when you notice that global culture falls like rain into deepest jungle or wildest steppe.
[ترجمه ترگمان]همچنین باید تعجب خود را وقتی متوجه می شوید که فرهنگ جهانی مانند باران در عمیق ترین جنگل یا wildest جلگه رخ می دهد، تعجب کنید
[ترجمه گوگل]لازم به ذکر است که هنگامی که شما متوجه شدید که فرهنگ جهانی مانند باران به عمیق ترین جنگل و یا wildest steppe می رسد، شگفت انگیز است
7. To feign frankness is a ruse of war.
[ترجمه ترگمان]تظاهر کردن به صراحت یک حیله جنگی است
[ترجمه گوگل]برای رعایت عرفان، عجله جنگ است
8. Improved Feign Death ( Survival ): This talent has been replaced with Survival Tactics.
[ترجمه ترگمان]بهبود یافته مرگ (بقا): این استعداد با Tactics بقا جایگزین شده است
[ترجمه گوگل]بهبود مرگ فانی (بقا): این استعداد با تاکتیک های بقا جایگزین شده است
9. To feign illness or other incapacity in order to avoid duty or work.
[ترجمه ترگمان]برای اجتناب از بیماری و یا دیگر عدم صلاحیت به منظور اجتناب از انجام وظیفه یا کار
[ترجمه گوگل]برای نشان دادن بیماری و یا دیگر ناتوانی برای جلوگیری از وظیفه و یا کار
10. She feign - ed to be asleep.
[ترجمه ترگمان]او وانمود کرد که خوابیده است
[ترجمه گوگل]او فریب خورده است
11. This feign death reflex is frozen afterwards by dissolution of memory.
[ترجمه ترگمان]این حادثه ناخودآگاه پس از انحلال حافظه منجمد می شود
[ترجمه گوگل]این رفلکس مرگ ملایم بعد از انحلال حافظه منجمد شده است
12. Improved Feign Death renamed to Survival tactics and moved from Tier 4 to Tier
[ترجمه ترگمان]بهبود یافته مرگ تغییر یافته به روش های بقا تغییر نام داده و از ردیف ۴ به ردیف ردیف منتقل شد
[ترجمه گوگل]بهبود مرگ مرده تغییر نام داد تا تاکتیک های بقا و انتقال از سطح 4 به درجه
13. Some animal feign death when in danger.
[ترجمه ترگمان]بعضی از حیوانات، وقتی در معرض خطر قرار می گیرند، مرگ خود را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]برخی از حیوانات زمانی که در معرض خطر قرار می گیرند
14. Feign suggests false representation or fictitious fabrication.
[ترجمه ترگمان]Feign نمایش غلط یا ساخت فرضی را پیشنهاد می دهد
[ترجمه گوگل]فریب نشان می دهد نمایندگی دروغین یا ساختگی ساختگی
15. In their coupling he would feign great passion until be began to believe it himself.
[ترجمه ترگمان]در این ازدواج با شور و شوق خود را به نمایش می گذاشت تا آن را باور کند
[ترجمه گوگل]او در پیوستن او علاقه شدیدی به خود جلب کرد