کلمه جو
صفحه اصلی

embankment


معنی : پشته، خاک ریزی، دیوار خاکی
معانی دیگر : (معماری و مهندسی) خاکریزی، خاک دیواره، سنگچین، سنگ دیواره، خرپشته، گوره

انگلیسی به فارسی

پشته، دیوار خاکی، خاکریزی


خاکریز، پشته، خاک ریزی، دیوار خاکی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a mound or bank of earth or stone formed to support a roadway, serve as a protective barrier, or the like.
مشابه: bank, rampart

- The car slid off the road and onto the embankment.
[ترجمه غلامحسین آرام] اتومبیل از روی جاده به سمت خاکریز سر خورد
[ترجمه ترگمان] اتومبیل از جاده سرازیر شد و به طرف پل رفت
[ترجمه گوگل] ماشین از جاده و بر روی خاکستری لغزید
- The high water spilled over the embankments.
[ترجمه ترگمان] آب بلند از پایین سرازیر شده به پایین سرازیر شده بود
[ترجمه گوگل] آب بالا بر روی خاکستری ریخت

• dike, raised mound of earth, earthwork, rampart (for defense, protection, holding back water, etc.)
an embankment is a thick wall or mound of earth that is built to carry a railway or road over an area of low ground, or to prevent water from a river from flooding the area.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] خاکریز - پشته - خاکریزی - آکند - دیواره
[زمین شناسی] خاکریزی، پشته، خاکریز
[آب و خاک] سد خاکی، خاکریز، پشته خاکی

مترادف و متضاد

پشته (اسم)
stack, heap, hill, eminence, mound, barrow, embankment, hillock, knap, rick, toft, hummock, monticule

خاک ریزی (اسم)
embankment, earthwork

دیوار خاکی (اسم)
embankment

dike


Synonyms: breakwater, bank, causeway, hill, mound


جملات نمونه

1. an embankment of earth and rubble
دیواره ای از خاک و آوار

2. railway embankment
خاکریزی راه آهن

3. they hid behind the embankment
آن سوی پشته پنهان شدند.

4. The embankment was washed out by the storm.
[ترجمه ترگمان] اون اسکله توسط طوفان شسته شده بود
[ترجمه گوگل]خاکریز توسط طوفان شسته شد

5. The bus plunged down the embankment, somersaulted twice and finally landed on its side.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس از خاکریز پایین آمد و دو بار در کنار آن نشست و بالاخره پیاده شد
[ترجمه گوگل]اتوبوس به پایین زمین افتاده است، دو بار دست و پنجه نرم می کند و در نهایت فرود می آید

6. The waves washed over the sea embankment with a loud crashing noise.
[ترجمه ترگمان]امواج دریا با صدای مهیبی از خاکریز دریا سرازیر شدند
[ترجمه گوگل]امواج بر روی خاکریز دریا با سر و صدا با صدای بلند سقوط کردند

7. I stop too; climb the natural embankment and look over the homeward stretch down to the pueblo.
[ترجمه ترگمان]من هم می ایستم، از خاکریز طبیعی بالا می روم و به سوی دهکده نگاه می کنم
[ترجمه گوگل]من هم متوقف می شوم صعود از زمین های طبیعی و نگاه کردن به سمت خانه به سمت پائولو

8. His embankment across the Glaslyn estuary was completed in 1811 amidst much rejoicing and ox-roasting, only to collapse the following year.
[ترجمه ترگمان]در آنجا، در سال ۱۸۱۱ در میان شادمانی و کباب کردن گاو و کباب کردن گاو، خاکریزی کامل به پایان رسید، و تنها در سال بعد ویران شد
[ترجمه گوگل]در سال 1811، در امتداد غرق شدن و سوزاندن اقیانوس، تنها در سال بعد، فروپاشی خلیج فارس در خلیج گلاسین به پایان رسید

9. They climbed a steep embankment.
[ترجمه ترگمان]از یک سراشیبی تند بالا رفتند
[ترجمه گوگل]آنها صخره ای شیب دار داشتند

10. Playing on the railway embankment was well beyond that tolerance.
[ترجمه ترگمان]بازی کردن در خاکریز خط آهن، فراتر از تحمل آن بود
[ترجمه گوگل]بازی کردن در زمین خاکی خیلی فراتر از تحمل بود

11. The train left the track and plunged down the embankment.
[ترجمه ترگمان]قطار جاده را ترک کرد و از خاکریز پایین رفت
[ترجمه گوگل]قطار مسیر را ترک کرد و زمین را سقوط کرد

12. The bus came off the road and plunged down an embankment.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس از جاده خارج شد و از خاکریز پایین رفت
[ترجمه گوگل]اتوبوس از جاده بیرون آمد و به زمین افتاد

13. Willie fought back the urge to leave, to scramble back up the embankment and join his mates as if nothing had happened.
[ترجمه ترگمان]و یلی در حالی که می خواست از خاکریز بالا برود، از خاکریز بالا رفت و به رفقایش ملحق شد، گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است
[ترجمه گوگل]ویلی با تمسخر به ترک، به تقلا کردن خاکریز و پیوستن به همتایان خود، به عنوان اگر هیچ چیز اتفاق افتاده است

They hid behind the embankment.

آن سوی پشته پنهان شدند.


an embankment of earth and rubble

دیوارهای از خاک و آوار


railway embankment

خاکریزی راه‌آهن


پیشنهاد کاربران

دیوار حفاظتی

سیل بند

خاک ریزی برای مهر سیل

کنار جاده


کلمات دیگر: