1. an embankment of earth and rubble
دیواره ای از خاک و آوار
2. railway embankment
خاکریزی راه آهن
3. they hid behind the embankment
آن سوی پشته پنهان شدند.
4. The embankment was washed out by the storm.
[ترجمه ترگمان] اون اسکله توسط طوفان شسته شده بود
[ترجمه گوگل]خاکریز توسط طوفان شسته شد
5. The bus plunged down the embankment, somersaulted twice and finally landed on its side.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس از خاکریز پایین آمد و دو بار در کنار آن نشست و بالاخره پیاده شد
[ترجمه گوگل]اتوبوس به پایین زمین افتاده است، دو بار دست و پنجه نرم می کند و در نهایت فرود می آید
6. The waves washed over the sea embankment with a loud crashing noise.
[ترجمه ترگمان]امواج دریا با صدای مهیبی از خاکریز دریا سرازیر شدند
[ترجمه گوگل]امواج بر روی خاکریز دریا با سر و صدا با صدای بلند سقوط کردند
7. I stop too; climb the natural embankment and look over the homeward stretch down to the pueblo.
[ترجمه ترگمان]من هم می ایستم، از خاکریز طبیعی بالا می روم و به سوی دهکده نگاه می کنم
[ترجمه گوگل]من هم متوقف می شوم صعود از زمین های طبیعی و نگاه کردن به سمت خانه به سمت پائولو
8. His embankment across the Glaslyn estuary was completed in 1811 amidst much rejoicing and ox-roasting, only to collapse the following year.
[ترجمه ترگمان]در آنجا، در سال ۱۸۱۱ در میان شادمانی و کباب کردن گاو و کباب کردن گاو، خاکریزی کامل به پایان رسید، و تنها در سال بعد ویران شد
[ترجمه گوگل]در سال 1811، در امتداد غرق شدن و سوزاندن اقیانوس، تنها در سال بعد، فروپاشی خلیج فارس در خلیج گلاسین به پایان رسید
9. They climbed a steep embankment.
[ترجمه ترگمان]از یک سراشیبی تند بالا رفتند
[ترجمه گوگل]آنها صخره ای شیب دار داشتند
10. Playing on the railway embankment was well beyond that tolerance.
[ترجمه ترگمان]بازی کردن در خاکریز خط آهن، فراتر از تحمل آن بود
[ترجمه گوگل]بازی کردن در زمین خاکی خیلی فراتر از تحمل بود
11. The train left the track and plunged down the embankment.
[ترجمه ترگمان]قطار جاده را ترک کرد و از خاکریز پایین رفت
[ترجمه گوگل]قطار مسیر را ترک کرد و زمین را سقوط کرد
12. The bus came off the road and plunged down an embankment.
[ترجمه ترگمان]اتوبوس از جاده خارج شد و از خاکریز پایین رفت
[ترجمه گوگل]اتوبوس از جاده بیرون آمد و به زمین افتاد
13. Willie fought back the urge to leave, to scramble back up the embankment and join his mates as if nothing had happened.
[ترجمه ترگمان]و یلی در حالی که می خواست از خاکریز بالا برود، از خاکریز بالا رفت و به رفقایش ملحق شد، گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است
[ترجمه گوگل]ویلی با تمسخر به ترک، به تقلا کردن خاکریز و پیوستن به همتایان خود، به عنوان اگر هیچ چیز اتفاق افتاده است