1. a steady gaze
نگاه خیره
2. the wistful gaze of the dying man at his daughter's picture
نگاه پرحسرت مرد در حال مرگ به عکس دخترش
3. I shifted uneasily under his gaze.
[ترجمه ترگمان]با ناراحتی خودم را زیر نگاه او جا دادم
[ترجمه گوگل]من زیر نظر او حرکت نکردم
4. She stood on deck to gaze at the unfamiliar surroundings.
[ترجمه ترگمان]او روی عرشه ایستاده بود تا به محیط ناآشنا نگاه کند
[ترجمه گوگل]او در عرشه ایستاده بود تا به محیط اطراف نا آشنا نگاه کند
5. She felt embarrassed under his steady gaze.
[ترجمه ترگمان]از نگاه خیره او شرمنده شد
[ترجمه گوگل]او احساس ناخوشایندی در زیر نگاه مداوم او داشت
6. He shifted his gaze from the child to her.
[ترجمه ترگمان]نگاهش را از کودک به سوی او برگرداند
[ترجمه گوگل]او نگاه خود را از کودک به او تغییر داد
7. He kept his gaze fixed on the car ahead.
[ترجمه ترگمان]نگاهش را روی اتومبیل متمرکز کرد
[ترجمه گوگل]او نگاه خود را بر روی ماشین پیش گذاشت
8. She found herself unable to meet his gaze.
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که نمی تواند نگاه او را ببیند
[ترجمه گوگل]او پیدا کرد که قادر به دیدار با او نیست
9. I averted my gaze/eyes while he dressed.
[ترجمه ترگمان]وقتی لباس پوشید چشم و چشمانم را برگرداندم
[ترجمه گوگل]من در حالی که لباس پوشیدم چشمم را دیدم
10. Her gaze followed Simon's through the archway.
[ترجمه ترگمان]نگاهش به دنبال سیمون از گذرگاه سرپوشیده گذشت
[ترجمه گوگل]نگاه او به دنبال سیمون از طریق آرامگاه بود
11. Her gaze rested on the old man's mouth.
[ترجمه ترگمان]نگاهش روی دهان پیرمرد ثابت ماند
[ترجمه گوگل]نگاهش بر دهان پیرمرد بود
12. Ellen smiled uncomfortably and lowered her gaze.
[ترجمه ترگمان]الن با ناراحتی لبخند زد و نگاهش را پایین انداخت
[ترجمه گوگل]الن با ناراحتی لبخند زد و نگاهش را پایین انداخت
13. His gaze fastened on the jewels.
[ترجمه ترگمان]نگاهش به جواهرات خیره شد
[ترجمه گوگل]نگاه او بر جواهرات متصل شده است
14. Her eyes fell before his steady gaze.
[ترجمه ترگمان]چشمانش از نگاه خیره او افتاد
[ترجمه گوگل]چشمهای او قبل از نگاه منظم او سقوط کرد